بریده‌هایی از رمان زمانی که 1 اثر هنری بودم

نوشته اریک امانوئل اشمیت

صورتها نشان دهنده ی همان چیزی هستند که آدمها هستند. آنها باید آن چیزی که هستند را به نمایش بگذارند؛ بی نمک و لال، صورتهای ظاهر، هیچ چیز رابیان نمی‌کنند. آنها به دیگران تعلق دارند و جز به این قیمت برای آنها قابل تحمل نیستند. زمانی که 1 اثر هنری بودم اریک امانوئل اشمیت
هر کدام از ما سه موجود هستیم. یک وجود شیئی داریم که همان جسم ماست، یک وجود روحی که همان آگاهی ما و یک وجود کلامی یعنی همان چیزی که دیگران درباره ما می‌گویند. وجود اول یعنی جسم، خارج از اختیار ماست. این ما نیستیم که انتخاب می‌کنیم قد کوتاه باشیم یا گوژ پشت. بزرگ شویم یا نه، پیر شویم یا نشویم، مرگ و زندگی ما در دست خود ما نیست. وجود دوم که آگاهی ماست، خیلی فریبنده و گول زننده است: یعنی ما فقط از آن چیزهایی که وجود دارند، آگاهی داریم. از آنچه که هستیم. می‌توان گفت آگاهی قلم موی چسبناک سر به راهی نیست که بر واقعیت کشیده شود. تنها وجود سوم ماست که به ما اجازه می‌دهد در سرنوشتمان دخالت کنیم. به ما یک تئاتر، یک صحنه و طرفدارانی می‌دهد. زمانی که 1 اثر هنری بودم اریک امانوئل اشمیت