مجموعه داستان ایرانی

هنوز شب بود (داستان‌هایی برای یلدا) مجموعه داستان

شب یلدا. انار است و من و هندوانه و برف. و نیم‌رخ حافظ، پشت پنجره‌ام. زلف آشفته. خوی کرده. مست، اما نمی‌خندد. شب یلدا انار است و من و هندوانه و برف. و لحظه‌ی بی‌دریغ فالی از حافظ. از در صدای مشت می‌آید. باز می‌کنم. حافظ آمده است. «خوی کرده... مست...» نمی‌خندد.

9786009638758
۱۳۹۵
۵۶ صفحه
۱۳۹ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
زاده اضطراب جهان  کتاب گویا
زاده اضطراب جهان کتاب گویا با صدای: نصرالله مدقالچی شاعرانی که نمونه‌هایی از شعرشان در این دفتر گرد آمده است. همه از نوآوران بنام سرزمین‌های خویش‌اند. در اروپا شهره‌اند و چهره‌های متشخصی در گونه‌هایی از شعر جهان‌اند. شعرشان به زبان‌های گوناگون ترجمه شده است. بعضی برنده جایزه نوبل شده‌اند. به بعضی نیز جایزه‌های فرهنگی، ملی و بین‌المللی دیگری اهدا شده است. گوش دادن به کتاب سخنگو برای ...
پسری در سطل آشغال مک دونالد (10 داستان از 9 نویسنده خارجی)
پسری در سطل آشغال مک دونالد (10 داستان از 9 نویسنده خارجی) این کتاب شامل 10 داستان از 9 نویسنده خارجی شامل، آناماریا ماتوته جی پی دانلیوی، الکسی هیلی، آنتوان چخوف، دی لارنس، گونتر وایزن بودن، ویل جنکینز، ریچارد رایت، رابرت کارتر می‌باشد.
بعضی زن‌ها
بعضی زن‌ها آرچي مك‌لاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يك‌بار مي‌شنيد هرگز فراموش نمي‌كرد. صدايي صاف و محكم. كلمه‌ها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا مي‌كرد. آواز محزون و يكنواخت و بي‌پيرايه‌اش، چيزهايي را بيان مي‌كرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
قصه‌هایی برای 10 ساله‌ها
قصه‌هایی برای 10 ساله‌ها قصه‌هایی برای ده ساله‌ها، مجموعه 9 قصه است. قصه‌هایی مثل: مادربزرگ دزد دریایی، پسری که با دلفین‌ها شنا می‌کند و دوقلوهایی که مومیایی مصری را می‌گیرند را بخوان! همان‌طور که از اسم قصه‌ها پیداست، هر قصه حال و هوای خاصی دارد و این تنوع باعث می‌شود که این مجموعه بسیار جذاب و سرگرم‌کننده باشد. بهتر است قصه‌ها را بخوانید، تا ...
100 (100 داستان ک...
100 (100 داستان ک... روزی روزگاری، مردی در باغش چندین درخت انار داشت و سال‌ها به هنگام پاییز انارهایش را در سینی‌های نقره‌ای، بیرون باغش می‌گذاشت و بر سینی‌ها علامت‌هایی گذاشته بود که رویشان نوشته بود: یکی بردارید، نوش جانتان. اما مردم می‌گذشتند و هیچ‌کس از میوه‌ها بر نمی‌داشت! مرد فکری کرد و سال بعد هنگام پاییز دیگر انارها را بر سینی‌های نقره نگذاشت، اما ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها