خوانندهی جوان و عزیزم، تو باید بدانی که من از سالهای جنگ و اشغال کشورمان نفرتی عمیق دارم؛ زمانهای که به جای کتاب و قلم، تپانچه و نارنجک در دستهامان میچپاند و بهجای اینکه به ما راه زیستن را بیاموزد، امر به مردن میکرد...
سقوط و داستانهای دیگر از نویسندگان اسپانیا
داستانهای کوتاهی که در این دفتر گنجانده شدهاند آثاری از نویسندگانی با روحیهها و سلیقههای متفاوت هستند: اگر آلارکون قصهای نه بیگانه با مطایبه مینویسد، گوستابو آدولفو بکر، اثری که بین واقعیت و غیر واقعیت در نوسان است و فضایی از موسیقی پریوار شگرف میآفریند عرضه میکند؛ اگر امیلیا پاردو باثان و کلارین و ناتورالیسم توجه دارند، گونثالث از طنز ...
داستانهای برگزیده
داستانهای این کتاب از میان بهترین آثار چند نویسندهی خارجی که همه از مشهورترین داستانسرایان جهانند برای خوانندگان جوان برگزیده شده است. این داستانها که در انتخاب آنها سعی فراوان به کار رفته، گذشته از آن که در خور فهم و استفاده جوانان است با زبان دلپذیر افسانه، آنان را به راه راستی، مردمدوستی و جوانمردی میخواند و دلهای پاک ...
3 نامه و 1 قصه و چند داستان دیگر
وجنات شگفتزدهاش دیدن دارد، وقتی که کناردستی من در نهایت به نقطه محاسبه شده میرسد و چیزی را لمس نمیکند جز هیچ. هیچ هیچ! کفش شماره چهل و پنجش تنها و بیکس شده. دیگر طاقت نمیآورد.
ابتدا به زمین نگاه میاندازد، بعد به پای من. من همچنان غرق در افکار خود با عروسکهایم بازی میکنم و طرف کمکم متوجه میشود ...
5 نمایشنامه (4 بعلاوه 1 تکیه بر دیوار نمناک پناهنده مرثیه باد شرق دور شرق نزدیک)
قهوهچی: سیب و سکه و سیر که جوره، اینم از این... تخم شاهی ندیده بودم اینقدر کچل بشه. گفتم به مشد یدالله، انگاری بذرهاش قاطی داره... گفت بهش نرسیدی... راستم میگه... از بس که سرمون خوش بود این دم عیدی... آرد و تخم مرغ یادم رفت... گرون شده همه چی. ولی من میگم میارزه... هنوز سه تای دیگه مونده... سماق ...