جیمز بالدوین

جیمز بالدوین

James Arthur Baldwin
نیویورک

جیمز بالدوین در گتوی سیاه پوستان هارلم نیویورک و در فقر بزرگ شد. او نه خواهر و برادر کوچک‌تر از خود داشت. از ۱۴ تا ۱۶ سالگی و در ساعات پس از مدرسه به عنوان کشیش در کلیسایی کوچک به فعالیت می‌پرداخت. بالدوین در نخستین رمانش[یادداشت ۲] «برو به کوه‌ها بگویش» (۱۹۵۳) و در نمایش‌نامه‌ای به نام «کنج استجابت»[یادداشت ۳] دربارهٔ آن دوران نوشت. پس از پایان دبیرستان وارد دوره‌ای با انجام کارهایی با درآمد پایین شد. او در آن زمان به خودآموزی و آموختن ادبیات در روستای گرینویچ نیویورک نیز مشغول بود. در ۱۹۴۸ آمریکا را به مدت هشت سال ترک کرد و به پاریس رفت.[یادداشت ۴] «اتاق جووانی» (۱۹۵۶) دومین رمان او بود که داستان آن با موضوع همجنس‌گرایانه در ارتباط با دنیای سفیدپوستان و نگرانی‌های یک آمریکایی درباره عشق ورزیدن به یک زن و یک مرد در پاریس است. او بین این دو رمان مجموعه‌ای از مقاله‌هایش را با عنوان «یادداشت‌های پسری بومی» (۱۹۵۵) منتشر کرد. بالدوین در ۱۹۵۷ به آمریکا بازگشت و به فعالیت در زمینه حقوق مدنی پرداخت که در آن زمان جامعه را درگیر کرده بود. وی کتاب «هیچکس نام من را نمی‌داند» (۱۹۶۱) را منتشر کرد که مجموعه‌ای از مقاله‌های او دربارهٔ روابط سیاه و سفید بود. در سال ۱۹۶۲ رمان «کشوری دیگر» را منتشر کرد که در آن به مسائل نژادی و جنسی پرداخت. مجلهٔ نیویورکر در ۱۷ نوامبر ۱۹۶۲ مقاله‌ای بلند از بالدوین دربارهٔ جنبش تجزیه‌طلبانهٔ مسلمانان سیاه‌پوست و دیگر جنبه‌های مبارزه حقوق مدنی منتشر کرد. این مقاله به صورت کتابی با نام «آتش بعدی» (۱۹۶۳) چاپ شد و به فروش بالایی دست یافت. در ۱۹۶۴ نمایش‌نامه «مرثیه‌ای برای آقای چارلی» او درباره ظلم نژادپرستانه در برادوی اجرا شد که نقدهای مثبت و منفی دریافت کرد. اگرچه بالدوین تا پایان زندگی به نوشتن ادامه داد، اما هیچ‌یک از کتاب‌های دیگر او موفقیت و محبوبیت آثار اولیه‌اش را کسب نکردند. مجموعه داستان‌های کوتاه «دیدار آن مرد» (۱۹۶۵)، رمان‌های «اگر بیل استریت می‌توانست سخن بگوید» (۱۹۷۴)، «درست بالای سر من» (۱۹۷۹)، «قیمت بلیت» (۱۹۸۵)[یادداشت ۵] از آثار دیگر او هستند.