کاپیتان جیم گفت: چه پانزده سال خوشی بود! هر دوی آنها مهارت زیادی در شاد بودن داشتند. بعضی‌ها اینطوری‌اند. هر اتفاق بدی هم که بیفتد، نمی‌توانند زیاد غصه بخورند. آنها خیلی بلد نظر بودند و فقط یکی دو بار با هم بحث و بدل کردند. ولی یکبار سرکار خانم سلوین همانطور که خنده قشنگی به لب داشت به من گفت "وقتی من و جان دعوا میکنیم، احساس بدی پیدا می‌کنم ولی از طرفی خوشحال می‌شوم که شوهرم اینقدر خوب است و من می‌توانم بعد از دعوا با او آشتی کنم"