یک روز در حین خداحافظی ، دست خود را پیش آورد و ب من گفت: بدرود ورترِ عزیز! ورترِ عزیز! این نخستین بار بود ک از کلمه ی عزیز برای من استفاده می‌کرد و شادی ک از شنیدن این سخن در وجودم احساس کردم تا مغز استخوانم نیز نفوذ یافت! آن را صد بار با خود تکرار کردم و در هنگام شب ، آن هنگام ک قصد رفتن ب بستر را داشتم و در حالی ک راجع ب انواع چیزها با خود سخن می‌گفتم ، ناگهان با خود گفتم شب خوش ورترِ عزیز! و نتوانستم از کار خود ب خنده نیفتم.
۳ نفر این نقل‌قول را دوست داشتند
Mahdv124
‫۳ سال و ۱ ماه قبل، یک شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۴۶
Ali
‫۳ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۳۰ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۳۲
Elham
‫۳ سال و ۱ ماه قبل، دو شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۵:۰۱