رمان ایرانی

افسانه قاجار

داستان در دوره تاریخی قاجار و حکومت محمدشاه و ناصرالدین شاه رخ می‌دهد. قهرمان اصلی داستان، دختری به نام افسانه است که از مهدعلیا، زن محمدشاه به دنیا می‌آید؛ اما با دسیسه دایی‌اش با پسری سیدزاده از عوام‌الناس جابه‌جا می‌شود تا پسر، ولیعهد شاه شود و دختر، دربه‌در احقاق حقوق خود و مهم‌تر از آن، واقعیت اصل و نسب خویش باشد. افسانه در جمال، اکمل و در کمال، افضل است و در سراسر ماجرای پرفراز و نشیب خود، خدمتگزاران مخلصی او را همراهی می‌کنند. عشقی جان‌سوز نیز در وجود او شعله می‌کشد. رمان، از سنخ رمان تاریخی است و اندکی چاشنی اجتماعی نیز دارد و سعی می‌کند نمایی کلی از زندگی مردمان در آن عصر به دست دهد. در کنار همین امر، بی آن که، انتقادی صریح و علنی از مناسبات پی بریزد؛ مخاطب را متوجه مظالم رایج برآمده از سنن نادرست اجتماعی، ستم‌های مشهود برخاسته از سلطنت مطلقه و ناامنی و بی‌ثباتی در زندگی اجتماعی آن دوران نیز می‌کند.

9786007399415
۱۴۰۱
۵۴۴ صفحه
۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های حمزه سردادور
زندانی قلعه قهقهه (سرگذشت قهرمانی‌های شاه اسماعیل صفوی)
زندانی قلعه قهقهه (سرگذشت قهرمانی‌های شاه اسماعیل صفوی) بهار فصل عشق و عاشق است. رنگ و بوی بهشتی بهار و نسیم خلدی که از جویبارها و گلزارها می‌وزد لطافت و طراوتی که از زمین و آسمان می‌بارد و نغمه مرغان چمن که در باغ و راغ می‌پیچد این‌ها همه با وجد و شوقی که بهار در جسم و جان آدمی به بار می‌آورد دست به دست هم داده احساسات ...
زندانی قلعه قهقهه
زندانی قلعه قهقهه بهار فصل عشق و عاشق است. رنگ و بوی بهشتی بهار و نسیم خلدی که از جویبارها و گلزارها می‌وزد لطافت و طراوتی که از زمین و آسمان می‌بارد و نغمه مرغان چمن که در باغ و راغ می‌پیچد این‌ها همه با وجد و شوقی که بهار در جسم و جان آدمی به بار می‌آورد دست به دست هم داده احساسات ...
کیمیاگران
کیمیاگران روزی که عشق صدیقه را در مقابل پول فروخت هرگز تصور نمی‌کرد که تا این درجه به وی علاقه دارد. آیا چه رازی در کار بود که آن زن ناشناس به زور پول مجبورش کرد که دور صدیقه را قلم بکشد. آیا حقیقتا صدیقه وارث هنگفتی است که دیگران می‌خواهند صاحب بشوند. احمدآقا به خاطر آورد که صدیقه یکی دوبار ...
در پس پرده
در پس پرده در اوایل اسفندماه سال 1320 تلگرافی به امضای یکی از خویشاوندان از تبریز رسید مشعر بر اینکه سید محترمی از علمای آن شهر، که از چندی قبل نسبتی با خاندان ما به هم رسانده، به اتفاق پسرش عازم مشهد مقدس می‌باشد. خوب است به دیدنش بروم و اگر خدمتی از دستم برآید انجام دهم. من خود سید را ندیده و ...
مشاهده تمام رمان های حمزه سردادور
مجموعه‌ها