رمان خارجی - فرانسه

باران تابستان

(La pluie d'ete)

کتاب‌ها را پدر از توی قطارهای حومه شهری پیدا می‌کرد، یا از کنار آشغالدانی‌ها، انگار ما ترک بعد از مرگ باشند، یا مازاد بعد از اسباب‌کشی. یک‌بار هم کتاب زندگی  ژرژ پمپیدو را پیدا کرده بود، دوبار این کتاب را خواند. کتاب‌ها و نشریات دیگری هم بوده، نخ‌پیچ شده، و در کنار آشغالدانی‌ها، ولی این‌ها را بر نداشته است. مادر هم زندگی ژرژ پمپیدو را خوانده بود. این کتاب هردوشان را به وجد آورده بود. بعد از این کتاب، دنبال زندگی‌نامه مشاهیر بودند ـ مجموعه‌ای که تحت همین عنوان چاپ می‌شد. ولی هیچ وقت کتابی گیراتر از کتاب پمپیدو نصیبشان نشد، در واقع شاید هم دلیلش این بود که اسم‌ها برایشان ناشناخته بود. از بساط حراجی جلو کتابفروشی‌ها هم گاهی کش می‌رفتند. زندگی‌نامه‌ها ارزان بود، کتابفروش‌ها هم نادیده می‌گرفتند.

قاسم روبین
اختران
9789642072521
۱۳۶ صفحه
۳۳ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
مارگریت دوراس
صفحه نویسنده مارگریت دوراس
۲۵ رمان مارگریت دوراس با نام کامل مارگریت ژرمن ماری دونادیو نویسنده و فیلمساز فرانسوی است. برخی از منتقدان ادبی لقب «بانوی داستان‌نویسی مدرن» را به او داده‌اند. دوراس در ۴ آوریل ۱۹۱۴ در خانواده‌ای فرانسوی در ویتنام جنوبی زاده شد و پس از دبیرستان برای ادامه تحصیل در رشته علوم سیاسی به دانشگاه سوربن در فرانسه رفت اما به نویسندگی روی آورد. مدتی نیز به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد و بعد از آن جدا شد. دوراس در ۳ مارس سال ۱۹۹۶ ...
دیگر رمان‌های مارگریت دوراس
باغ گذر
باغ گذر
حیات مجسم
حیات مجسم «حیات مجسم» آغاز و پایان یا مثلا وسط ندارد، البته در شمار کتاب‌های «فاقد علت وجودی» نمی‌دانمش، یادداشت‌های روزانه هم نیست، از روزنامه‌نگاری و از پرداختن به رویدادهای روز به دور است. اسمش را می‌گذاریم کتابی برای خواندن، کتابی که فاصله‌اش با رمان آشکار است ولی سیاق رمان در آن حفظ شده است، در مواردی هم، بی‌آنکه قرابتی با مقالات ...
عاشق
عاشق داستان «عاشق» سرگذشت خانواده‌ای است فرانسوی که شکم‌شان را از سفره استعمار در ویتنام سیر می‌کنند. ماجرای کتاب، زندگی دختری است فرزند همین خانواده، با دو برادر که یکی غمخوار شوربختی دختر است و دیگری پسری است کج‌رفتار و دردانه مادری که خود قربانی همان ستمی است که کشور متبوعش به هند و چین روا داشته. راوی داستان زنی است ...
درد
درد در برزخ تب، زن را می‌بینم. سه روز به اتفاق خیلی‌های دیگر در صف کوچه‌‌ سوسه انتظار کشیده است. بیست ساله است، با شکمی بر آمده از اندام. برای آدم تیرباران‌شده‌ای آمده بود آنجا، برای شوهرش. ورقه‌ای به دستش رسیده بود برای تحویل خرت و پرت‌های شوهر و آمده بود آنجا. هول به جان بود هنوز. بیست و چهار ساعت ...
آشپزخانه مارگریت (یادداشت‌های روزانه)
آشپزخانه مارگریت (یادداشت‌های روزانه) غذا آماده است. واقعا برای همه مردم. مانند زندگی، او هم آماده است. واقعا برای همه. اما ادبیات این‌گونه نیست.
مشاهده تمام رمان های مارگریت دوراس
مجموعه‌ها