نمایش‌نامه و فیلم‌نامه

اشاگیتا

... این پاسخ من است؟... خموشی، خموشی. به اسپند که برف زمستان بر خاک می‌نشیند، گاه چیست؟ مادر می‌داند... آنگاه بر گیسوانت گل سپید خواهم نشاند و به آیین دیرین تو را سوار بر اسپ همراهی خواهم کرد و همه خواهند دید که پیمان پاک ما... چه شده؟ دستانت به کار نیست، چون چشمانت، رنگی که بر دستانت خواهی نهاد و نقشی که خواهی زد، از هم اکنون... این دستان باید که پنبه دانه از غوزه بیرون کشند، نه دل از سینه، هی [...] هی، این برف زمستانی آب می‌شود، آب می‌شود، خواهی دید.

9786008982135
۴۸ صفحه
۴۸ مشاهده
۰ نقل قول