رمان ایرانی

پست طهران

شیخ‌رضا همه محتویات داخل داشبورد را ریخت جلوی رویش. چند تا نوار کاست بود، یک مشت کاغذ و فاکتورهای خرید، یک بسته ته‌چک، نخ و سوزن، دو تا عینک طبی و... آخر سر هم عینک دودی را داد دست سرهنگ. و اون نگاهش به جاده بود که عینک را زد. ـ چه کردی با مثنوی «خام و پخته» آشیخ؟

9786226082846
۳۰۴ صفحه
۴۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های هادی حکیمیان
سرو بلند گوراب
سرو بلند گوراب داستان در فضای بومی و محلی یکی از روستاهای ییلاقی استان یزد اتفاق می افتد که در آن دو نوجوان به عنوان شخصیت های محوری داستان همزمان با روز عاشورا همراه مردم با نیروهای رژیم ستم شاهی درگیر می شوند و این حرکت سرآغازی برای قیام روستائیان علیه ظلم و استبداد است... قسمتی از متن: همه اش تقصیر حسینعلی بود. از ...
مشاهده تمام رمان های هادی حکیمیان
مجموعه‌ها