رمان ایرانی

آدم‌نما

این رمان علمی‌تخیلی-پادآرمانشهری در آینده‌ای می‌گذرد که انسان‌ها به واسطه‌ بازسازی مدام اندام‌های بدنشان از سلول‌های بنیادی، بر بیماری غلبه کرده و مرگ را به تعویق انداخته‌اند. در آرمانشهر دنیای بعد از انقلاب سلول‌های بنیادی انسان‌های عقیم شده برای بقای خود و انجام به موقع جراحی‌های بهبودشان به قوانین جامعه پایبندند و به زندگی یکنواخت روزمره، خوردن و خوابیدن و کار کردن و تبعیت از مد، دلخوش‌اند. اما در این جامعه افرادی هم هستند که به زندگی روبات‌وار راضی نیستند و دلشان می‌خواهد نقشی بیشتر از یک روبات آدم‌نما را بازی کنند. بهای این نافرمانی‌ها و سرپیچی‌ها در این دنیا، تعویق جراحی‌های بهبود و دستکاری مغز برای حذف بخش‌هایی از حافظه‌ی انسان است که او را به شهروندی ناراضی تبدیل کرده. اتوود، قهرمان داستان، نویسنده‌ای است که برای دومین زیر تیغ جراحی سلول‌های خاکستری مغز می‌رود. اتفاقات نامترقبه و همزمان مانند انفجار راکتورهای هسته‌ای و از کار افتادن بانک‌های سلول‌های بنیادی اتوود را به جستجو برای یافتن بخش‌های پاک شده‌ی مغزش ترغیب می‌کند. تلاش اتوود برای بازیابی حافظه‌اش او را با سوال عجیبی مواجه می‌کند: آیا او در اجرای نقشه‌ی انفجارها دست داشته است؟ «آدم‌نما» از دید اول شخص و از زبان اتوود قهرمان داستان روایت می‌شود. خواننده در جست و جو و حل معمای گذشته‌ی اتوود با قهرمان داستان همراه می‌شود. بریده ای از کتاب: من می‌مانم و سه صندلی خالی. تا روبات بیاید روی تخت دراز می‌کشم. تصویر آرین از ذهنم دور نمی‌شود. می‌دانم که دوستش داشته‌ام و می‌دانم که از دستش داده‌ام. بیشتر از این چیزی نمی‌دانم و این ندانستن آزارم می‌دهد. چطور ممکن است؟ مگر قرار نبوده با پاک شدن خاطرات منفی، حالم بهتر شود و با حذف شدن این خاطرات، دیگر آزرده نشوم؟ اما دلم سنگین است. یک چیزی مثل بغض هنوز توی گلویم باقی مانده. می‌دانم این احساس بی‌دلیل نیست. از عوارض عمل نیست که با خوردن کپسول بنفش‌رنگ از بین برود. از آن دست احساساتیست که در جان آدم رسوخ می‌کند و تا ابد باقی می‌ماند. از جنس لکه‌های ماندگار و حفره‌های خالی وجود آدم که پر شدنی نیست. مثل جای زخمی که روی بدن باقی می‌ماند، حتی اگر از یاد برده باشی این زخم چطور بر پوستت نقش بسته بوده. اما کار بهبود همین است. خاطره‌ دردناک زخم‌ها را از ذهن و جای باقی مانده‌ی آن را از روی بدن پاک می‌کنند. نمی‌دانند بعضی زخم‌ها رد عینی به جا نمی‌گذارند. بعضی زخم‌ها فقط یک تصویر یا یک خاطره نیستند که با جراحی‌ بتوانند حذف‌شان کنند. دیدن تصویر آرین سوزش دوباره‌ زخمی بود که نمی‌دانم چرا بر دلم نشسته.

هیلا
9786005639988
۳۴۴ صفحه
۸۹ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های ضحی کاظمی
کاج‌زدگی
کاج‌زدگی ضحی کاظمی نویسنده‌ پُرکار و جوانِ روزگارِ ماست. او در سال‌های گذشته چند رمان منتشر کرده است. رمانِ کاج‌زدگی متفاوت‌ترین تجربه‌ نویسندگی اوست. رمانی در ژانر علمی ـ تخیلی با گرایشِ آخرالزمانی، ژانری که از محبوب‌ترین و بدیع‌ترین ژانرهای ادبی تاریخِ داستان‌نویسی جهان است. رمان درباره‌ آدم‌های یک شهرِ مسخ‌ شده است که انگار سایه‌ای نیرومند آن‌ها را تحت ‌سیطره‌ ...
کفش‌هاتو جفت کن
کفش‌هاتو جفت کن این مجموعه که شامل 54 داستانک است، با نگاهی موشکافانه به مسایل جامعه امروز ایران که با مذهب، علوم ماورایی جدید و سنت‌ها آمیخته است، می‌پردازد.
سال درخت
سال درخت نامه را درآورد تا با شعله‌ی چراغ لامپا بسوزاند و از بین‌اش ببرد. می‌ترسید که خود اولین قربانی این نفرین‌نامه شود. احساس گناه می‌کرد که تمام مدت نامزدی‌اش با محمود به فکر جمال از او و خانواده‌اش متنفر بوده است. صدای پایی که از توی حیاط رد می‌شد حواسش را پرت کرد. چراغ لامپا از دستش افتاد و همین‌طور که پایین می‌افتاد ...
آغاز فصل سرد
آغاز فصل سرد تهران را دوست دارم. مثل نسل ما، مثل من، خاکستری و پیچ در پیچ و پر هیاهو است. یا بسیار سرد است یا بی‌نهایت گرم. مدام از پایه ویران می‌کند و از نو می‌سازد. تجربه می‌کند. خود را باز می‌آفریند. شلوغی و آشفتگی‌اش وام‌دار گفت و گوهای ساکنانش است. که هر یک، به نوعی و در جایی بقای خود را ...
مشاهده تمام رمان های ضحی کاظمی
مجموعه‌ها