نمایش‌نامه و فیلم‌نامه

عروس (نمایش‌نامه‌ای در 14 پرده)

(The daughter in law)

مینی دختری شهری است که به تازگی با یک معدنچی شهرستانی ازدواج کرده است. او از زندگی جدیدش تقریبا رضایت دارد، اما اتفاقی غیرمنتظره او را کاملا غافلگیر می‌کند. لارنس در این اثر، با نگاهی واقع‌بینانه به زندگی طبقه کارگر در آغاز قرن بیستم، مشکلات و مسایل این قشر را، از مسایل فردی و خانوادگی گرفته تا خواسته‌های صنفی و مشکلات اقتصادیشان،‌ به تصویر کشیده و دیدی حقیقی از احوالات این قشر در انگلستان پیش از جنگ جهانی ارائه می‌دهد.

نشر متیس
9786009726745
۱۱۶ صفحه
۳۰۹ مشاهده
۸ نقل قول
دیوید هربرت لارنس
صفحه نویسنده دیوید هربرت لارنس
۹ رمان David Herbert Richards Lawrence was an English writer of the 20th century, whose prolific and diverse output included novels, short stories, poems, plays, essays, travel books, paintings, translations, literary criticism and personal letters. His collected works represent an extended reflection upon the dehumanizing effects of modernity and industrialisation. In them, Lawrence confronts issues relating to emotional health and vitality, spontaneity, human sexuality and instinct.

Lawrence's opinions earned him many enemies and he endured official persecution, censorship, and misrepresentation of his creative ...
دیگر رمان‌های دیوید هربرت لارنس
سقف خانه رادن
سقف خانه رادن مردی که در عین نیاز به زن‌ها نمی‌خواهد دیگر هیچ زنی زیر سقف خانه‌اش بخوابد؛ پسری که در رابطه عاطفی‌اش با مادرش گیر کرده و نمی‌تواند با زن‌های دیگر رابطه برقرار کند؛ مردی که از «تمدن» گریزان است و می‌خواهد جزیره‌ای از آن خود داشته باشد تا دنیای آرمانی‌اش را در آن بسازد؛ و پسربچه‌ای که صدای عجیبی از اشیاء ...
پسرها و عاشق‌ها (مجموعه آثار لارنس 1)
پسرها و عاشق‌ها (مجموعه آثار لارنس 1) پسرها و عاشق‌ها داستان والتر مورل و همسر او است. وقتی که ازدواج آن‌ها با شکست مواجه می‌شود سرخوردگی حاصل از آن باعث می‌شود خانم مورل امیدهایش را به فرزندان پسر خود معطوف کند تا مردانی متفاوت از شوهرش از آن‌ها بسازد. در این میان، پال مورل پسر دوم خانواده در سفر خود به دنبال رهایی‌اش از این پیوند و ...
ایل دورو
ایل دورو مضافا می‌دانستم خیلی زیاد دوستم دارد، تقریبا عاشقم بود، که باز این هم غریب بود و گیج‌کننده. انگار کن که او فری و فاون بود و فاقد روح. منتها نوعی حس غمزدگی ژرف به من منتقل می‌کرد، غمزدگی‌ای که مانند برق اشیا می‌درخشید. خودش بی‌غم بود. یک‌جور سرشاری در وجودش بود، در دنیای سست‌بنیان که ساکنش بود و غم را ...
باکره و کولی
باکره و کولی وقتی همسر کشیش با مردی جوان و بی‌پول فرار کرد، افتضاحی بر پا شد که نگو و نپرس. دو دختر کوچکش فقط هفت و نه سال داشتند. کشیش چهار چشمی مراقب بود مبادا دخترانش مانند مادرشان گمراه شوند. ایوت، دختر کوچک کشیش، به خواهرش لوسیل گفت: دلم می‌خواهد دیوانه‌وار عاشق بشوم. قلب ایوت در سینه جهید. مردی که گاری را می‌راند ...
مشاهده تمام رمان های دیوید هربرت لارنس
مجموعه‌ها