رمان ایرانی

حریف تنهایی

چه‌قدر با این صدا و با این لحن غریبه بودم! مطمئنا این صدا از آن... آن آن جوان شوخ نبود، عکس آن روز خشک بود و جدی و از همه مهم‌تر غریبه! دست‌های لرزانم را مشت کردم و بر زانوهای لرزان‌ترم برگشتم و نگاهی که با بهت از کنار مرد جوان ناآشنا گذشت! او هم با نگاهی خنثی می‌دیدم! کاملا بی‌تفاوت، نه خریدارانه و نه قیمت‌گذار، او آن پسر جوانی که 3 ماه قبل سینه به سینه‌اش شده بودم نبود!

پرسمان
9786001872037
۱۳۹۷
۷۵۶ صفحه
۱۴۹ مشاهده
۰ نقل قول