هیچوقت عکسی از پدرم ندیدهام که مربوط به قبل از عضویت او در ارتش باشد. اصلا نمیدانم او در کودکی یا نوجوانی چه شکلی بوده. اگر پدرم مایملکی از والدینش ارث برده بود. اگر یادبود خانوادگی یا یادگاری از ایام جوانیاش داشت، من هرگز آن را ندیدم.
قصههایی برای 6 سالهها
قصههایی برای شش سالهها، مجموعه 9 قصه است. قصههایی مثل: شوخی غولی، مسابقه خزیدن، جشن جادویی آقای مامبل، آوازی برای جنی، همسایه ما هشت پا دارد، غبار جادویی و... همانطور که از اسم قصهها پیداست، هر قصه حال و هوای خاصی دارد و این تنوع باعث میشود که این مجموعه بسیار جذاب و سرگرمکننده باشد. بهتر است قصهها را بخوانید، ...
قصههای 57 (گزیده داستانهای انقلاب) مجموعه داستان
هر یک از دورهها و رویدادهای بزرگ اجتماعی ادبیات خاص خود را هم در پی دارد که معمولا هم توسط افرادی که در شکلگیری آن رویداد بزرگ سهیم بودهاند یا فرزندان نسلی که باعث شکلگیری آن اتفاق شدهاند به وجود میآید چرا که گونههای مختلف ادبی در هر دورهای از اشکال هویتی آن دوره تاریخی محسوب میشود که جلوههایی از ...
مرگ دنتون و داستانهای دیگر
خب دیگر، کارمان با خبر بد تمام شد. رخ به رخ آن ایستادیم و بلایی سرمان نیامد. نه آسیبی دیدهایم و نه خونی از بدنمان میآید. دچار سوختگی هم نشدهایم. کفشهایمان هنوز صاحب دارند. آفتاب میتابد، پرندگان میخوانند و دلیلی ندارد که خوش و خرم نباشیم. خبرهای بد ـ انفجارها، نشتی نفت، نسلکشی، قحطی و موارد دیگر ـ بیشتر اوقات ...
1 منهای 1 (مجموعه...
اگر براقکننده جوانترم میکرد، خوشتیپ نشانم میداد، پوستم را صاف میکرد، دندانهایم را ردیف میکرد و شکل دماغم را تغییر میداد؛ میدانستم حقهی فنی ترسناکی در کار است و بهجای آن که مثل یک ابله فریب بخورم، با مشت آینه اما بدون تردید خودم بود؛ نه جوان، نه خوشتیپ، نه هیچچیز ویژهای، کمی قوز کرده، شکمی نسبتا بزرگ، کیسهای زیر ...
طرف تاریکی
ترس همواره به فاصله یک گام جلوتر راه میرود، حضور سایهوار مرگ است پشت سر آدمی. با این داستانها، به قلمرویی ناشناخته و تاریک گام میگذاریم که در آن، مرزهای مرگ و زندگی درهم تنیده است. ضربالمثلی انگلیسی میگوید: هیچ فرد مردهای نمیتواند داستان تعریف کند. پس راوی، همان کسی است که زنده از دل ترس بیرون آمده است.
من حالا ...