مجموعه داستان داخلی

روزی می‌روی

من عاشق هوای مه آلودم، نسترن عاشق جاده هنگام طلوع، برای همین قرار شد قبل از طلوع آفتاب راه بیفتیم. حالا نسترن انگار از این هوای مه‌آلود، سرعت زیاد من و جاده پیچ در پیچ سینه ساوالان، به وحشت افتاده است. سرعتم را کم نمی‌کنم. نسترن دستش را می‌گذارد روی داشبورد: - می‌ترسم...

آرادمان
9786008099253
۱۳۹۶
۱۲۰ صفحه
۹۱ مشاهده
۰ نقل قول