رمان ایرانی

آبی آرام

نرگس می‌توانست صدای ضربان قلبش را بشنود که تنها در پی آزادی و رهایی بود. رهایی از خانه‌ای که پدر نمی‌گذاشت به میل خودش زندگی کند. سال‌ها این رویا به وجودش گرما می‌بخشید که سرانجام روزی بتواند با دعای خیر خانواده‌اش خانه را ترک کند و برای خودش زندگی مستقلی تشکیل دهد، ولی هنوز هم شک داشت این رویا به واقعیت تبدیل شود...

آسیم
9789644186172
۱۳۹۵
۵۶۰ صفحه
۸۰۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های بهاره باقری
رویای توسکستان
رویای توسکستان سوار بر اسب در حاشیه مزرعه پیش رفت. گندم‌ها بلند و طلایی شده و وقت درو کردنشان فرا رسیده بود. کاش غصه‌هایش را همراه با گندم‌ها درو می‌کردند کاش دلتنگی‌ها حجمی داشتند و لبریز می‌شدند... در سکوت با غمی ته چشمانش به نقطه‌ای خیره ماند. دیگر در آن‌جا ماندن فایده‌ای نداشت. باید برمی‌گشت و کار و زندگی‌اش را از سر ...
آسمان تو چه رنگ است امروز
آسمان تو چه رنگ است امروز زمانی که نه حق خواستن داری و نه یارای دل کندن و فراموش کردن، زمانی که نمی‌توانی بر عشقی نقطه پایان بگذاری، تنها راهی که برایت می‌ماند، رفتن است. رفتن به جایی که تداعی کننده خاطرات بی‌شمارت نباشد.
زندگی شاید همین باشد
زندگی شاید همین باشد هی فلانی، زندگی شاید همین باشد یک فریب ساده و کوچک آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را جز برای او و جز با او نمی‌خواهی‏، من گمانم زندگی باید همین باشد...
به قلم ماهور
به قلم ماهور -
مشاهده تمام رمان های بهاره باقری
مجموعه‌ها