مجموعه داستان داخلی

گرمای 1 شب سرد

دخترک کنار بوته‌ی گل سرخ زانو زده بود و به پهنای صورتش اشک می‌ریخت. با یک دست، گل شکسته و روی زمین افتاده را برداشته و می‌بویید و با دست دیگرش خاک باغچه را پای ساقه‌ی سست و خم‌شده فشار می‌داد تا شاید پایه مثل قبل محکم شود. نه به خرده‌های شیشه در دو قدمی‌اش توجه داشت، نه به پنجره‌ی پرت شده‌ی اتاق نشیمن و نه به سر و صداها و آمد و رفت‌ها و گریه و فریادهایی که از دور و بر خودش، از جاهای مختلف خانه می‌شنید... و دوباره با عجله و گریان به طرف بوته‌ی گلش چرخید و بعد سرش را بلند کرد و با بغض و کینه به جهتی که فکر می‌کرد گلوله توپ از آنجا آمده خیره شد. گویی دشمن تمام امکانات و تجهیزاتش را فقط برای از بین بردن این تنها سرگرمی و پشت و پناه و دلخوشی زندگی او به کار گرفته بود.

کتاب آمه
9786006242927
۱۳۹۵
۱۶۶ صفحه
۲۶۷ مشاهده
۰ نقل قول