نمایش‌نامه

گلدان (بهار و عروسک) نمایش‌نامه

گلدان در عرصه ادبیات دراماتیک امروز ما مبحثی جاری و گشاده است. اجزای این نمایش‌نامه که می‌توان آن را شعر و معمای صحنه نامید ساده و آشنایند. دریافت و گوارش کلیت آن اما غور و بازنگری و جویدن بسیار می‌طلبد. در گلدان جبروت سنت، در کالبد پدر زمینگیر فرمان می‌راند. و بهار و عروسک سیر و سلوکی‌ست از عشق مهجور و معصوم گلدان تا عشق پیچیده و مدرن اکنون. مرد عاشق زن بوده، هنوز هم هست. زن خواسته و نا‌خواسته آلوده وفا و جفا بوده، هنوز هم هست. آنها هر دو شیفته تآتراند. اکنون مرد پس از دوره‌یی جداماندگی، نمایش‌نامه‌یی نوشته، و به سوی زن برگشته تا آن را اجرا کنند. و داستان نمایش‌نامه چیستان عشق قدیم و موجود بین آنهاست. و روایت پر زخم و خراش و هزارچم آن با جذر و مدی پیاپی در بستر «بازی» و «زندگی» رفت و برگشت دارد. هزاران اره مثالی در کار بریدن و جدایی انداختن‌اند. سرانجام سنفنی اره‌ها، در هیئت اره عظیمی به پهنای دهانه صحنه، با کش و واکشی جانخراش فرود می‌آید، و تنه سالن بازی را از صحنه که سر آن باشد قطع می‌کند. و پرده، اگر هست، چه بهتر که بسته نشود.

بیدگل
9786007806067
۱۳۹۵
۱۵۲ صفحه
۲۹۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های بهمن فرسی
پله‌های 1 نردبان بازی در 3 پرده
پله‌های 1 نردبان بازی در 3 پرده در میان بازی‌های فرسی، پله‌های یک نردبان، می‌نماید که لحن و کالبدی منصرف از نوپردازی بی‌امان دارد. به ظاهر تمامیت نمایش‌نامه بیشتر وابسته واقعیت و داستان است. در انبار شرکت ساختمانی اشراق، سرقتی روی داده. و بابا حیدر، موجودی از بد حادثه در کار انبارداری، زیر ظن و گمان است. از همان آغاز، ارتباط عنوان اشراق با انبار شرکت ساختمانی ...
خرده نسیان (مجموعه چند متن برای هنرهای نمایشی) نمایش‌نامه
خرده نسیان (مجموعه چند متن برای هنرهای نمایشی) نمایش‌نامه بله،بله، البته! متین، بسیار متین و به قایده‌س فرمایش سرکار. تفنن مفیدی نیس این دود. ظاهرش ساده می‌نماد. ولی در باطن از هر اعتیادی سمج‌تر و نرو تره.
چوب زیر بغل دو ضرب در دو مساوی بی‌نهایت
چوب زیر بغل دو ضرب در دو مساوی بی‌نهایت دختر در ظلمات، شمعی بر تارک صحنه می‌نشاند. او آرزو دارد تا پهلوان از جهان رویا آشکار شود. و نجاتش بدهد. و پهلوان با یک جفت چوب زیر بغل، و تنی فرسوده، اما صوت و صدایی فلک شکاف پای در میدانک آدمیان می‌گذارد. عرصه میدانک با زنجیر کهنی سر در زمین، به ناپیدای آسمان بسته است. باشنده‌یی نیست. جز شاهدی ...
مشاهده تمام رمان های بهمن فرسی
مجموعه‌ها