رمان خارجی

قاتل غمگین

(Le tueur triste)

سه مرد با استفاده از شلوغی و سر و صدای کارناوال نیس به یک جواهرفروشی دست‌برد می‌زنند. اما موریس، راننده جوان گروه، الماس‌های ربوده شده را برمی‌دارد و می‌گریزد. لینو، تبهکار خشن ایتالیایی‌تبار، که معرف موریس به هم‌دستانش بوده، مامور می‌شود تا او را بیابد.

عباس آگاهی
9786006732565
۱۳۹۴
۱۶۰ صفحه
۲۸۷ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده فردریک دار
۱۵ رمان Frédéric Dard (né Frédéric Charles Antoine Dard le 29 juin 1921 à Jallieu (Isère), France - 6 juin 2000 à Bonnefontaine, Fribourg, Suisse) était un écrivain principalement connu – dans une production extrêmement abondante – pour les aventures du commissaire San-Antonio, souvent aidé de son adjoint Bérurier, dont il a écrit cent soixante-quinze aventures depuis 1949. Parallèlement aux "San-Antonio" (l'un des plus gros succès de l'édition française d'après-guerre), Frédéric Dard a produit sous son nom ou sous de nombreux pseudonymes ...
دیگر رمان‌های فردریک دار
قیافه نکبت من
قیافه نکبت من اگر شما قیافه قبلی من را دیده باشید، امیدوارم یادتان بیاید که بینی‌ام بی‌عیب، لب‌هایم خوش‌ترکیب و چهره‌ام دارای هماهنگی انکار ناپذیری بود. بعد از عمل جراحی، هر بار که خودم را در آینه می‌دیدم، احساس رو به رو شدن با مردی ناشناس را داشتم...
بزهکاران (همه با ظاهری معصوم)
بزهکاران (همه با ظاهری معصوم) حتما به من می‌گویید وقتی آدم در جایی بزرگ می‌شود، بالاخره به تدریج به آن عادت می‌کند، و آن را دوست دارد؟ بسیار خوب، ملاحظه می‌کنید که چنین نیست. من همیشه از لئوپولدویل متنفر بودم، احتمالا به این دلیل که همیشه آن را به همان شکلی که هست دیده‌ام: یعنی غمناک و تصنعی. شهرها نباید یک‌باره و به دست یک ...
تصادف
تصادف فردریک دار در این رمان، خواننده را با فضای یکی از روستاهای جنوب فرانسه و خرده‌فرهنگ‌های محلی آشنا می‌سازد چارچوب داستان یک مدرسه ابتدایی دو کلاسه و بازیگران آن یک زوج نامتناسب و دختر جوانی است که در اولین شغلش، به آموزگاری این دبستان منصوب شده است. ورود فرانسواز کاسل به روستا، سرآغاز روابطی پرتنش میان او و مدیر ...
بچه پرروها
بچه پرروها در آن شب پسردایی مست نمی‌شد. در حالی که دست‌هایش را روی شکمش گره کرده بود، با قیافه‌ای که به وحشتم می‌انداخت، نگاه سنگینی به من دوخته بود. چشم‌های ریز و خون‌آلودش به نحو تحمل‌ناپذیری خیره می‌شدند. برای این‌که از زهر نگاهش در امان بمانم، به پنجره باز نزدیک شدم.
مشاهده تمام رمان های فردریک دار
مجموعه‌ها