رمان خارجی

اسپانیا اسپانیا

نیکوس کازانتزاکیس یکی از درخشان‌ترین چهره‌های ادب معاصر یونان است که در سال 1873 در شهر کاندی (هراکلیون سابق) مرکز جزیره کرت به دنیا آمد. دوران کودکی‌اش در گرماگرم جنگ‌های میهنی کرتیان با اشغالگران عثمانی گذشت و تاثرات وطن پرستانه شدیدی که این نویسنده جوان از قهرمانان آن جنگ‌ها پیدا کرده است. پس از جنگ، با یکی از دوستانش به نام « گئودگ زوربا» که الهام رمان معروف خود زوربای یونانی را از زندگی و خصوصیات روحی او گرفته است، به استخراج معدن پرداخت، و چون در این کار توفیقی نیافت مخبر یکی از روزنامه‌های آتن شد. پس از آن، دوران سفرهایش شروع شد. بسیاری از کشورهای جهان، از جمله اسپانیا و انگلستان و روسیه و مصر و چین و ژاپن را دید. شرح حال کازانتزاکیس در شرح سفرهای او خلاصه می‌شود. اسپانیا، اسپانیا

ایرج نوبخت
دنیای نو
9789648263626
۱۳۹۴
۱۴۴ صفحه
۵۳۹ مشاهده
۰ نقل قول
نیکوس کازانتزاکیس
صفحه نویسنده نیکوس کازانتزاکیس
۱۶ رمان نیکوس کازانتزاکیس ناظر جنگ‌های داخلی اسپانیا بود و به چین و ژاپن، مصر و بیت‌المقدس، ایتالیا وانگلستان، اتریش و قبرس و فرانسه مسافرت کرد. آثارش به اکثر زبان‌ها ترجمه شده‌است. ادیسه که دنباله شاهکار همر است از سی و سه هزار و سیصد و سی و سه بیت هفده‌سیلابی ترکیب شده و سرودن آن به مدت ده‌سال طول کشیده‌است. کتاب کوچک و صدصفحه‌ای «سیر و سلوک» که در سال ۱۹۲۳ منتشر شد، اساس تفکرات فلسفی نویسنده‌است، آنچنان که سی و ...
دیگر رمان‌های نیکوس کازانتزاکیس
باغ سنگی
باغ سنگی سهم نو کردن جهان دوباره نصیب شرق می‌شود. بودا می‌گوید: « هر بار که فضیلت کاهش یابد و رذیلت غلبه کند، برای کمک به انسانیت فرود خواهم آمد.» در دیار شما فضیلت ناپدید شده است؛ بدی - دروغ، حرص، ریاکاری عشق‌های آسان - چیره شده است. کریشنای جدید به زودی بر زمین فرو خواهد آمد؛ دوست عزیز سپید، بدتان نیاید، ...
به سوی آزادی
به سوی آزادی
گزارش به خاک یونان
گزارش به خاک یونان
زوربای یونانی
زوربای یونانی زوربا هر روز، بی‌آنکه چیزی بگوید، از صبح سفیده به کوه می‌رفت. کار نصب سیم نقاله به پایان خود نزدیک می‌شد. تیرها را در جای خود نصب کرده، سیم را کشیده و قرقره‌ها را بسته بودند. زوربا شب‌هنگام خسته و کوفته از کار برمی‌گشت، آتش روشن می‌کرد، غذا می‌پخت، و با هم شام می‌خوردیم. هر دو از بیدار کردن شیاطین ...
زوربای یونانی
زوربای یونانی زوربا هر روز، بی‌آنکه چیزی بگوید، از صبح سفیده به کوه می‌رفت. کار نصب سیم نقاله به پایان خود نزدیک می‌شد. تیرها را در جای خود نصب کرده، سیم را کشیده و قرقره‌ها را بسته بودند. زوربا شب‌هنگام خسته و کوفته از کار برمی‌گشت، آتش روشن می‌کرد، غذا می‌پخت، و با هم شام می‌خوردیم. هر دو از بیدار کردن شیاطین ...
مشاهده تمام رمان های نیکوس کازانتزاکیس
مجموعه‌ها