رمان خارجی

حالا او را می‌بینی

(Now you see her)

از دو سال پیش که دوون دختر بیست و یک ساله‌اش در حادثه قایق‌رانی ناپدید شده بود، زندگی مارسی تاگارت زیر و رو شده بود. جنازه هرگز پیدا نشد، مارسی می‌دانست که او برای همیشه رفته...پس چرا صورت زن جوان را همه جا می‌بیند؟ آیا جست‌وجوی او پایانی دارد؟؟

روشا
9786005595253
۱۳۹۴
۴۴۸ صفحه
۷۲۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های جوی فیلدینگ
سامانتا
سامانتا چون از قبل تصمیم گرفته‌اند که ما گناهکار هستیم، همیشه این اتفاق می‌افتد کارولین و نه تنها در مکزیکو. پلیس فکر می‌کند که می‌داند چه کسی مسئول است، بنابراین دیدگاه تونلی پیدا می‌کند؛ بقیه مظنونین را نادیده می‌گیرد و تمام مدارکی را که از حدس آن‌ها حمایت نمی‌کند، بی‌اهمیت می‌شمارند...
چارلی وب
چارلی وب الکس بی‌تفاوت گفت: رگه‌ای از تنفر در صدایش بود. چارلی گفت: و به خودش زحمت نداد فقدان همدردی‌اش را پنهان کند. الکس پرسید: - آن‌ها می‌خوردند و می‌خوابند و به طور متوسط دوازده سال بیش از آن‌چه به قربانی خود داده‌اند زندگی می‌کنند. به نظر من خیلی هم بد نیست.
رازی را به من مگو
رازی را به من مگو
خفته در باد
خفته در باد نتیجه خواب همیشه غفلت نیست گاهی خواب می‌تواند روشنی بخش زندگی باشد. شاید باور کردنش مشکل بود ولی چشمان بسته‌اش حقایقی را فاش ساخت که هیچگاه در هشیاری و بیداری برملا نمی‌‌شدند. پس همچون زیبایی خفته که خود را به دست نسیم و باد می‌سپارد چشم بر دنیای اطراف خویش بست تا بهتر و بیشتر بشناسدش.
ژرفای زندگی
ژرفای زندگی
مشاهده تمام رمان های جوی فیلدینگ
مجموعه‌ها