نمایش‌نامه

معرکه در معرکه

صحنه خالیست. پهلوان در وسط صحنه که میدان معرکه است چمباتمه زده در هیئتی اسطوره‌ای. چند زنجیر و چند سنگ وزنه و یکی دو سینی پاره، چند قطعه چوب. یک پتو، یک پالان حمالی و یک طناب همه بساط اوست. شاگرد پهلوان در خطی عمود بر پهلوان نشسته و با ورود حضار به میدان معرکه آواز غربت می‌خواند. با روشن شدن صحنه شاگرد از غم غربت رها شده با حضار تماشا کننده همراه می‌شود.

کتاب آمه
9789646061477
۱۳۸۵
۷۲ صفحه
۲۰۶ مشاهده
۰ نقل قول