نمایش‌نامه

تابستان و دود

(summer and smoke)

هرگز مگو عشق مال توست عشق که هرگز نگفت می‌تواند باشد از آن باد آرامی که می‌گذرد در سکوت نادیدنی به عشقم گفتم، به عشقم گفتم تمام قلبم را به او گفتم. لرزان، سرد، در هراسی مخوف عشق من رخت بربست و رفت او پیش از من نرفته بود تا غریبه از کنارش بگذرد در سکوت و نادیدنی و به چنگش آورد با یک آه.

مینو
9789647487160
۱۳۹۲
۱۲۸ صفحه
۱۸۸۴ مشاهده
۰ نقل قول
تنسی ویلیامز
صفحه نویسنده تنسی ویلیامز
۲۳ رمان تنسی ویلیامز نویسنده مشهور آمریکایی و یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان معاصر در ادبیات آمریکا محسوب می‌شود. از آثار مشهور وی می‌توان به نمایشنامه‌هایی همچون اتوبوسی به نام هوس، گربه روی شیروانی داغ، باغ وحش شیشه‌ای، شب ایگوانا و خالکوبی رز اشاره کرد. نمایشنامه «گربه روی شیروانی داغ» در سال ۱۹۵۵ برنده جایزه پولیتزر شد.
دیگر رمان‌های تنسی ویلیامز
27 واگن پر از پنبه
27 واگن پر از پنبه اوایل عصر است و غروب در آسمان به رنگ صورتی است. مدت کوتاهی پس از بالا رفتن پرده، جیک میگان که مردی چاق و شصت ساله است از کلبه خارج شده به سرعت به گوشه خانه رفته، یک بشکه پر از نفت برمی‌دارد و خارج می‌شود. سگ سیاهی او را دنبال می‌‌کند. صدای روشن شدن یک اتومبیل و دور شدنش ...
قطار شیر دیگر اینجا توقف نمی‌کند
قطار شیر دیگر اینجا توقف نمی‌کند
من از میان شعله‌ها برخاسته‌ام فریاد ققنوس
من از میان شعله‌ها برخاسته‌ام فریاد ققنوس نه... بر عکس،‌ این زن‌ها هستند که بهای قبولی زندگی را می‌پردازند و تمام عمر، بازوهایشان را مثل یک میله، پشت دری که مرگ می‌خواهد از آنجا وارد شود، می‌گذارند. مردها، مرگ را دوست دارند... زن‌ها، نه، مردها یکدیگر را مجروح می‌کنند و زن‌ها جلو خونریزی را می‌گیرند.
شام نامطبوع اطلسی‌های لگدمال شده پسر مونی گریه نمی‌کند اتاق تاریک (4 نمایش‌نامه)
شام نامطبوع اطلسی‌های لگدمال شده پسر مونی گریه نمی‌کند اتاق تاریک (4 نمایش‌نامه) دوروتی: به نظر خیلی دوره. مسکونی نیست. مرد جوان: مسکونی نیست ولی دور هم نیست. دوروتی: با چی می‌تونم بیام؟ منظورم وسیله نقلیه‌س؟ مرد جوان: دوچرخه برادرزاده‌تون رو قرض بگیرید. دوروتی: امشب جلسه پیشاهنگیه. دوچرخه‌ش رو لازم داره. مرد جوان: پس پیاده بیاید. نمی‌میرید که! دوروتی: از کجا می‌دونی؟ شاید بمیرم. من اهل بوستونم. مرد جوان: خانم عزیز، بوستون 1 ...
اتاق تاریک
اتاق تاریک لحظات عذاب‌آوری در سکون و بی‌حرفی گذشت. وقتی زن دوباره شروع به حرف زدن کرد، در صدایش آهنگی از وحشت بود. احتمالا داشت متوجه می‌شد که چه اتفاقی افتاده بوده، چه بلایی سر مردی آمده بود که زمانی همسرش بود. «اون رو به یاد می‌آری ـ باید به یاد بیاری ـ داستان لیلا و جیکوب رو؟»
مشاهده تمام رمان های تنسی ویلیامز
مجموعه‌ها