مجموعه داستان داخلی

از هم نپرسیم

کتاب حاضر، دربردارنده مجموعه داستان‌های کوتاه فارسی، با موضوعات مختلف اجتماعی است. عنوان داستان‌ها عبارتند از: «قد یک فندق»، «جام»، «رمز»، «قبرهای عاشق»، «مقوا»، «از هم نپرسیم»، «روی پله»، «علائم»، «ورزشگاه»، «مشکلات تلخ پذیرش» و... . داستان «از هم نپرسیم» ماجرای مردی است که با زحمت فراوان به درجه‌ای از علم می‌رسد. برادرش مجرد است و به سنّ ازدواج رسیده، امّا پدر با شنیدن طلاق‌های موجود در جامعه و اختلافات شدید خانواده‌های امروزی، با دلیل و بهانه، پسرش را از ازدواج منصرف می‌کند. مرد، ماجراهای مختلف جامعه، اعم از دو رویی‌ها، فقر، نفاق‌ها، پول‌پرستی مردم، زندانی کردن جوان‌های تازه ازدواج کرده و به دلیل ناتوانی در پرداخته مهریه و ترک تحصیل کردن پسر دبیرستانی‌اش را برای عموی خود تعریف کرده و از این همه معضلات دچار تأسف شده است.

سمام
9786005317428
۱۳۹۲
۹۶ صفحه
۲۵۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مجید دانش آراسته
قضیه فیثاغورث با 1 صفر دو گوش
قضیه فیثاغورث با 1 صفر دو گوش پسرت برایم تلفن کرد، شش صبح از دنیا رفته‌ای. چشم‌های تو باز بود. چشم‌های تو را من بستم چون تو هم مثل من نگاهت به جهان مثل یک قطعه ادبی بود.
مرور
مرور کتاب حاضر،‌ مشتمل بر مجموعه داستان‌های کوتاه فارسی، با موضوعات مختلف اجتماعی است. عنوان داستان‌ها عبارتند از: «خرما»؛ «پیش پرده»؛ «مرور»؛ «دو کلمه همیشگی»؛ «آن دنیا»؛ «پیک و خبر»؛ «جای من کجاست» و... . در خلاصة داستان «مرور» آمده است: «گداعلی کیسه‌پوش» دوست «رمضان» سیگارفروش است. پاتوق آن‌ها قهوه‌خانه «یوسف» است. یوسف از اینکه رمضان مدام گذشته را مرور می‌کند ...
این خانه و آن درخت
این خانه و آن درخت کتاب حاضر، مجموعه داستان‌های کوتاه با موضوع اجتماعی و با عنوان‌های: «در پناه گاو»، «میوه دل»، «مراحل»، «افق دید»، «رو به ایران»، «چلیپا»، «برای آگاهی»، «این خانه و آن درخت»، «تماشاخانه»، «برنامه‌ریزی» و «خاتمه» است. در خلاصه داستان «این خانه و آن درخت» آمده است: مرد میانسالی با دیدن درختی در یکی از حیاط‌های همسایه به آن خیره شده و ...
گنجشک‌ها در بالکن
گنجشک‌ها در بالکن ... من از کوچه‌ای که در محاصره نبود پا به فرار گذاشتم. او دنبالم می‌دوید و تهدید می‌کرد: به خدا شلیک کنم. از شانس من کوچه خلوت بود. علی را دیدم که از طرف مقابل می‌آید. فریاد زد: این مادرسگ وطن‌فروش را بگیر. نگذار فرار کند. علی راهم را سد کرد و دستش را جلو آورد بغلم کند. با مشت ...
مشاهده تمام رمان های مجید دانش آراسته
مجموعه‌ها