یه جوری نگام نکن بند دلم پاره بشه
تو خودت میخواستی این جور غم ما چاره بشه
چرا گریه میکنی پشت سر مسافرت
آخرین دیدار و بسپار مثل من به خاطرت
من از نگاه سوت و کور تو همیشه طردم
کاسه آب و نریز پشت سرم که برنگردم
مگه دلم کافی نبود واسه تصدیق چشمات؟
افتان و خیزان
چه خیال پوچی و باطلی که گمان میکرد او با همه فرق میکند! خودش را رشته جدا بافتهای میدید که حتی در نقش و نگارهای ابریشمی یک فرش قدیمی و قیمتی قابل تشخیص و تحسین بود. اما حالا که خودش را در کارزار عظیم سرنوشت زخم خورده و بیتکیهگاه میدید، مثل همه میخواست که تن به سازش و تسلیم بدهد ...
عشق دات کام
به خدا نامه خواهم نوشت
ناخوانده
روزی که مثل هر دختر دیگری با خرید یک دفترچه خاطرات به این میاندیشیدم که ممکن است با تحریر خاطرات شیرین و دلچسب روزمره روزی در آینده از خواندن و مرور آن لذت ببرم، هرگز فکر نکرده بودم که درست در اولین روزهای نگارش خاطرات روزانه با چنین احساسات تلخ و ملالآوری از خاطرهنویسی، سرخورده و شرمگین شوم! به نظر ...