رمان ایرانی

غوغای بی‌هیاهو

داشتم باور می‌کردم که خانواده‌ام دشمن منند و چشم ندارند منو ببینند. درست‌تر اینه که بگم باور کرده بودم. حالا می‌دونم که در آن زمان حس مسئولیت‌پذیری و همکاری با دیگران را نداشتم. سومین خواستگار که به سراغم اومد هنگامی که سبد گل را به دستم داد با یک نگاه به او که نه گردنبند داشت و نه دستبند و نه مادرش زرگری سیار، بی‌اختیار کنجکاو شدم که بدانم اون کیه و چه فکر در سر داره... .

9789649630137
۱۳۹۱
۴۰۶ صفحه
۱۶۳۱ مشاهده
۰ نقل قول
فهیمه رحیمی
صفحه نویسنده فهیمه رحیمی
۲۹ رمان در 23 خرداد ماه 1331 در تهران دیده به جهان گشودند . اولین قطعه ادبیشان به نام دلم برای پروانه می سوزد رادر 9سالگی نوشتند.
در سال 1347 ازدواج نمودند و حاصل ازدواجشان دو فرزند به نامهای بابک و بهارک شد. سه سال مشغول به فراگیری علوم دینی در حوزه علمیه آب منگل در کرج شدند . با پشتکار و علاقه ای که به خواندن و نوشتن کتاب داشتند اولین کتاب خود را با عنوان بازگشت به خوشبختی منتشر ...
دیگر رمان‌های فهیمه رحیمی
اتوبوس
اتوبوس
حرم دل
حرم دل حرف من اینه که نمی‌خوام دیگه تو این خونه زندگی کنم. دلم می‌خواد برم شهرستان. حرف آخر اینه که می‌خوام تنها باشم و در تنهایی به زندگی خودم فکر کنم.
تاوان عشق
تاوان عشق برای شروع داستان بهتر است از دوران کودکی‌ خود بگویم. اسم دوران دوشیزگی من «کاترینا گریگوریان» است. پدرم ایرانی و مادرم مکزیکی بودند. پدرم کارشناس چاه نفت بود و برای یک شرکت خارجی کار می‌کردم. مادرم زنی زیبا و دلفریب بود. آن‌ها با عشق ازدواج کرده و من تنها ثمره آن هستم. تا هفت سالگی زندگی راحتی را سپری کردم ...
پنجره
پنجره با صدای آرام مادر، که طنین سال‌های خستگی است، نام خود را می‌شنوم. از پله به زیر می‌آیم و چشمم بر توده اثاث پیچیده ثابت می‌ماند. اثاث در کارتن‌های جداگانه برای حمل آماده هستند. صدا در اتاقی خالی می‌پیچد، همه چیز برای رفتن و نقل مکان آماده است. تا دقایقی دیگر باید از این خانه برویم. خانه‌ای که خاطرات کودکی‌ام ...
مشاهده تمام رمان های فهیمه رحیمی
مجموعه‌ها