رمان ایرانی

در قرآن، اسم بعضی پیامبران آمده است، اسم بعضی غیر پیامبران هم، چه صالح و چه طالح آمده است... صلح عاشق حضرت باری هستند... اما حضرت حق، بعضی را خودش هم عاشق است... عاشقی خدا توفیر دارد با عشقی ما... خدا عشاقی است که حتا دوست ندارد، اسم معشوقش را کسی بداند... به او می‌گوید رجل! همین... مرد!... همین... می‌فرماید و جاء رجل من اقصی المدینه یسعی، یعنی این دو تا رجل با هم فرق می‌کنند... یکی می‌آید موسای نبی را نجات می‌دهد... قوم بنی‌السرائیل را در اصل نجات می‌دهد... دیگری هم قومی را از عذاب نجات می‌دهد... اسم‌ش چیست؟ اسم‌شان چیست؟ نمی‌دانیم... رجل است...

افق
9789643698324
۱۳۹۱
۲۹۶ صفحه
۲۳۲۱ مشاهده
۲۰ نقل قول
رضا امیرخانی
صفحه نویسنده رضا امیرخانی
۱۲ رمان زاده شدن به تاريخِ بيست و هفتمِ ارديبهشت ماهِ 52ي شمسي،

بزرگ شدن در فضاي پرهيجانِ انقلاب اسلامي.

گه‌گاه با كيفِ كودكانه‌اي پر از اعلاميه پوششي بودن براي كارهاي پدري
و گه‌گاه هم‌بازي بودن با ادموند و آربي و آرش در محله‌ي بيست و پنج شهريور در تهران.

بحرانِ اول شدن و بيست گرفتن در هر آن چه كه مي‌شد در دوره‌ي دبستان

راستي، يك بار هم بوسيدنِ دستِ امام به سالِ 61...

بعدترك، ...
دیگر رمان‌های رضا امیرخانی
نیم دانگ پیونگ یانگ
نیم دانگ پیونگ یانگ - آقای نویسنده! درست بنویس! - تلاش می‌کنم صادق باشم. تحریم از مبادله کالا و ارز جلوگیری می‌کند. نمی‌گذارد کالا و ارز شما در کشور دیگری راه پیدا کند... اما تحریم به جز کالا و ارز شما، جلو حرکت حرف شما را هم می‌گیرد... دوباره دست‌م را می‌گیرد و فشار می‌دهد و با خوش‌حالی تایید می‌کند. بیش‌تر صدایی می‌شنوم از ...
من او
من او اولا! یعنی پول خون پدرت، با الکل، به قیمت پشت جلد این کتاب است؟! این‌قدر ارزان؟ اگر این‌جوری است که یکی دو تا استکان لب‌پر هم برای ما بریز! خودت هم بزن، روشن می‌شوی! اصلا پول خون پدر یعنی چه؟ شده‌ای کانه برادر بزرگه برادران کارامازوف که ابوی‌اش را نفله کرد! دستت درست! ...
ازبه
ازبه خیال می‌کنم نامه قبلی من را جواب نداده‌اید. به هر صورت آن‌قدر ذوق‌زده هستم که نتوانستم جلو خودم را بگیرم ، دوست داشتم به یکی خبر این اتفاق را بدهم. اتفاقی که البته هنوز نیافتاده، اما در شرف وقوع است.اتفاقی خوب...
بیوتن
بیوتن نگاهش می‌کنم. یک‌جورهایی اشک در چشمان قهوه‌‌ایش حلقه زده است.روضه نخوانده بودم. سال‌ها بود به جز چهل و هشتی‌ها کسی حرف دلم را این‌گونه نشنیده بود...
مشاهده تمام رمان های رضا امیرخانی
مجموعه‌ها