سلول 18
«سلول 18» داستان مبارزه است، مبارزه علیه دیکتاتوری محمدرضا پهلوی، در روزگاری که ساواک پنجه بر جان جوانان و مبارزین میکشید و در شکنجهگاههایش میکوشید تا کمر دلاوران را خم کند. ...
سالهای ابری 3 و 4 (2 جلدی)
درشتی
بهار همهجا نشسته بود. باد بوی تلخ شکوفه بادام کوهی می آورد. صورتش گل انداخته بود و به زیبایی و ظرافت نانی نازک، شده بود. غرشی بیشه را لرزاند. چند شکوفه از درخت بادام کوهی پرپر زد و روی زمین ریخت. سلیمه هراسان از جا پرید. سه هواپیما اوج می گرفتند. در پس تپهای عبار انفجاری در هوا پهن میشد. ...
آبشوران
پس از آن که کیسهکشیدنمان تمام میشد، نوبت من میرسید که بابام را کیسه بکشم، چون پسر بزرگتر بودم. در حالی که او را کیسه میکشیدم، مرتب میگفت:‹‹سفت بکش! سفتتر! مگر نان نخوردهای، ای مجنون لاغر؟!››
تمام زورم را میزدم ولی باز بابام راضی نبود.
ـ از یارو بمال!
چند نفری که دور و برمان نشسته بودند. ناگهان ساکت میشدند و رو به ...