مجموعه داستان خارجی

زن من ساراماگو

پسر، این حرف‌ها را با هیجان می‌گوید و من خاموش مانده‌ام. انگار کلمه‌ها یخ زده‌اند و من توان جوابگویی ندارم. حتی فکر می‌کنم هیچ وقت آلمانی حرف نزده‌ام. کلمه‌ها را پیدا نمی‌کنم. به صدا در آمدن زنگ تلفن همراه دختر، سکوت را می‌شکند. دختر با کسی درباره مراسم عروسی‌ای صحبت می‌کند که قرار است هفته آینده برگزار شود. دختر که ساکت می‌شود، پسر می‌گوید: چرا تا به حال سرغ پدرم نرفته‌ای؟ استارت بزن برویم خانه ما. پدرم حتما خیلی خوشحال می‌شود. صبر کن، نباید این قدر عجله کنیم. بگذار همدیگر رو بیشتر بشناسیم.

نیک آیین
9789647356275
۱۳۹۰
۱۰۴ صفحه
۵۰۶ مشاهده
۰ نقل قول