رمان خارجی

قصه‌های قر و قاطی 1

(Historia de las famas cronopios)

بدا به حال کسی که کورتاسار نخوانده. نخواندن کورتاسار بیماری نامرئی لاعلاجی‌ست که عوارضش بعدها معلوم می‌شود. انگار که به عمرت طعم هلو را نچشیده باشی. کم‌کم افسرده و افسرده‌تر می‌شوی... و شاید هم به تدریج موهایت بریزد. این یاوه مرصع مشعشع به نثری شاعرانه که اغلب با احساس، نه ادراک، سر و کار دارد، از محبوب‌ترین آثار کورتاسار در دنیاست و شخصیت‌های دوست‌داشتنی آن خل‌خل‌های، بچه مثبت‌ها، دوست جون‌ها بازتاب پنهانی‌ترین زوایای وجود ما و دنیای پیرامونمان‌اند که با طنازی منحصر به فردی پرداخته شده‌اند.

جیران مقدم
مان کتاب
9789649676449
۱۳۹۰
۸۰ صفحه
۹۳۰ مشاهده
۱ نقل قول
خولیو کورتاسار
صفحه نویسنده خولیو کورتاسار
۹ رمان Julio Cortázar, born Jules Florencio Cortázar, was an Argentine author of novels and short stories. He influenced an entire generation of Latin American writers from Mexico to Argentina, and most of his best-known work was written in France, where he established himself in 1951.
دیگر رمان‌های خولیو کورتاسار
لی‌لی
لی‌لی این کتاب، به نوعی شامل چند داستان می‌شود، ولی از این میان، دو داستان آن بسیار مهم است. نخستین داستان را می‌توان به روال عادی تا انتها فصل 56، خواند. در آنجا خواننده می‌تواند با خیال راحت، از مطالعه فصل‌های بعد خودداری کند و به داستان تازه بپردازد. دومین داستان را می‌توان ار فصل 73 شروع کرد و سپس فصل تازه‌ای را ...
امتحان نهایی
امتحان نهایی
قصه‌های قر و قاطی 3
قصه‌های قر و قاطی 3 باید 1 کلکی سوار کنم و به بهانه این‌که مثلا دارم گزارشی را پاک‌نویس می‌کنم چند ورق کاغذ صورتی یا سبز را پر کنم از کلماتی که با بازی‌هایشان و از این شاخه به آن شاخه جهیدن‌ها و به هم پریدن‌های بی‌امانشان حالم را جا بیاورند... آن وقت مدادم 4 نعل می‌تازد تا کلمات ممنوعه را شکار کند...
قصه‌های قر و قاطی 2
قصه‌های قر و قاطی 2 ما خانواده عجیبی هستیم در این کشور که همه کارها یا از روی اجبار انجام می‌شود یا برای قمپز در کردن، ما کارهای آزاد را دوست داریم: کار به خاطر نفس کار... عموی بزرگم می‌گوید ما مثل کپی کاغذ کاربنی هستیم: کاملا شبیه نمونه اصل، با 1 رنگ دیگر، 1 کاغذ دیگر و 1 عاقبت دیگر...
داستان‌های کرونوپیوها و فاماها
داستان‌های کرونوپیوها و فاماها نمی‌دانم، نگاه کن، چه وحشتناک باران می‌بارد. مدام باران می‌بارد، آن بیرون، سنگین و خاکستری ‌رنگ. این‌جا باران با قطرات درشت، سخت و دلمه ‌بسته‌اش بر روی بالکن می‌خورد و به‌سان ضربات سیلی، قطره‌ها بنگ صدا می‌کنند و یکی پس از دیگری درهم می‌شکنند، چه ملال‌آور. اکنون قطره‌ کوچکی بر فراز قاب پنجره نمایان می‌شود، قطره آن‌جا می‌ماند و در ...
مشاهده تمام رمان های خولیو کورتاسار
مجموعه‌ها