رمان نوجوان

قطعه گم‌شده

(the missing piece)

ایدون
9789649493749
۱۳۸۵
۴۸ صفحه
۱۳۰۴ مشاهده
۰ نقل قول
شل سیلوراستاین
صفحه نویسنده شل سیلوراستاین
۵۳ رمان شل سیلورستاین با نام کامل شلدون آلن سیلورستاین شاعر، نویسنده، کاریکاتوریست و خواننده آمریکایی در ۲۵ سپتامبر ۱۹۳۰ در شیکاگو متولد شدو در ۱۰ مه ۱۹۹۹ بر اثر حمله قلبی درگذشت. وی در سال ۱۹۵۰ در ارتش آمریکا به خدمت فرا خوانده شد و از همان زمان کار نقاشی کارتونی را برای برخی از مجلات مثل استریپس، استارس، پاسیفیک آغاز کرد. سیلورستاین از کودکی استعداد ذاتی خاصی در نقاشی و نوشتن داشت. خودش بعدها در جایی می‌نویسد که این دو کار ...
دیگر رمان‌های شل سیلوراستاین
آنجا که پیاده‌رو پایان می‌یابد
آنجا که پیاده‌رو پایان می‌یابد من یک دوست غول دارم او جایی که علف‌های بلند می‌روید زندگی می‌کند قدش اندازه کوه است، شانه‌هایش اندازه یک ساختمان روبه‌رویش که می‌ایستم به شست پاش می‌رسم می‌دانید، به شست پاش
مجموعه داستان‌های شل سیلوراستاین
مجموعه داستان‌های شل سیلوراستاین شل سیلور استاین شاعر، نویسنده، کاریکاتوریست، فیلم‌نامه‌نویس، آهنگساز و نوازنده آمریکایی است. ذوق هنری وی و شهامت و صمیمیتش در بیان مسایل از او چهره‌ای برجسته در ادبیات کودک و نوجوان ساخته است. طنز قوی و معانی چندلایه و عمیق آثارش برای سنین مختلف کودک و بزرگسال جذابیت دارد در این مجموعه همه داستان‌های سیلور استاین بی‌کم و کاست یک ...
کمی نوازشم کن
کمی نوازشم کن این کتاب یک متن دوزبانه حاوی اشعار شل سیلوراستاین است. سیلوراستاین در این کتاب به زیبایی تمام، هم لبخند بر لب شما می‌نشاند و هم شما را به فکر فرو می‌برد.
در جستجوی قطعه گم‌شده و آشنایی قطعه گم‌شده با دایره بزرگ
در جستجوی قطعه گم‌شده و آشنایی قطعه گم‌شده با دایره بزرگ «او قطعه‌ای کم داشت و شاد نبود» این آغاز ماجراست، پس راه می‌افتد، صحراها و کوه‌ها را زیر پا می‌گذارد و از جنگل ‌ها و باتلاق‌ها می‌گذرد و به قطعه‌های گوناگون برمی‌خورد اما هریک از آن‌ها «اشکالی» دارد. بالاخره به قطعه‌ای برمی‌خورد که کاملا «جور» درمی‌آید و او را «کامل» می‌کند، اما حالا که کامل شده...
من و دوست غولم
من و دوست غولم عمویم گفت: "چه جوری به مدرسه می‌روی؟" گفتم: " با اتوبوس" پوزخندی زد و گفت: "من وقتی هم‌سن تو بودم، ده کیلومتر پیاده می‌رفتم." عمویم گفت: " چقدر بار را می‌توانی بلند کنی؟" گفتم : " یک گونی برنج" پوزخندی زد و گفت: " من وقتی هم‌سن تو بودم، یک گاری را به حرکت در می‌آوردم و یک گوساله را بلند می‌کردم." عمویم گفت: " تا حالا چند ...
مشاهده تمام رمان های شل سیلوراستاین
مجموعه‌ها