رمان ایرانی

کی‌خسرو و فرزند اسب

فرنگیس سرش را تاب داد. نفسی تازه کرد و زین را دو دستی به سینه فشرد. اسبش با موج‌ها رفت. سپاهیان به رود نزدیک‌تر می‌شدند، می‌تاختند... شبرنگ شیهه کشید و چون نهنگی سر از میان موج ها بیرون آورد، کی‌خسرو درفش کاویانی را دید. از آن سو کشتی افراسیاب و کرجی‌های دور تا دور آن سراسیمه با موج‌ها می‌آمدند...

موج
9789645834522
۱۳۹۰
۱۶۰ صفحه
۳۰۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های محمدرضا یوسفی
هوشنگ‌شاه و خزروان دیو
هوشنگ‌شاه و خزروان دیو به یاد داشته باشیم، هر قوم و نژاد و ملت و سرزمینی از بین نمی‌رود مگر آن‌که فرهنگ آن نابود شود. این قانون، تاریخ و سرگذشت اقوام و مردمی‌ست که امروز تنها نامی از آن‌ها در تاریخ مانده است. شاهنامه، شناسنامه همه قوم‌ها و نژادها و مذهب‌هایی‌ست که از هزاران سال پیش در این سرزمین زندگی کرده‌اند. پس ایرانیان از ...
اپوش دیو (بهترین نویسندگان ایران)
اپوش دیو (بهترین نویسندگان ایران) مجموعه «بهترین نویسندگان ایران» با در کنار هم قرار دادن داستان‌هایی از نویسندگان تاثیرگذار و صاحب‌نام حوزه کودک، همراه تصویرگری‌هایی متناسب، مجموعه‌ای ماندگار و خواندنی از آثار این بزرگان گرد آورده است.
گرگ‌ها هم عاشق می‌شوند
گرگ‌ها هم عاشق می‌شوند گلاویژ و شامار ازدواجی عاشقانه داشته‌اند، اما به مرور، بدبینی حسادت‌های شامار،گلاویژ را وا می‌دارد که به طلاق فکر کند. او برای این کار باید رضایت ماموستا، بزرگ آبادی را جلب کند. اما ماموستا برای طلاق گلاویژ یک شرط می‌گذارد؛ او باید یک مشت موی پیشانی گرگ وحشی را برای ماموستا بیاورد. از سوی دیگر، شامار هم، که می‌خواهد با ...
ستاره کوچولوی من
ستاره کوچولوی من هوا که یواش یواش تاریک می‌شد، مراد بلند می‌شد و لحاف و تشک را وسط بام پهن می‌کرد. روی تشک دراز می‌کشید و به آسمان بالای قله کوه خیره می‌شد. برفی روی تشک جست و خیز می‌کرد، بعد کنار مراد می‌نشست تا ستاره کوچولو در آسمان قله کوه پیدا می‌شد.
مشاهده تمام رمان های محمدرضا یوسفی
مجموعه‌ها