عقربهای کشتی بمبک
تا حالا نقشه کشیدین؟ مثلا نقشه آدم ربایی؟
ما نقشه کشیدیم: من و بچههای باند عقرب. یه شب که هوا یه جورایی سرد بود، رفتیم تو کمین سوژه.
دزدیدمش و بردیمش تو کشتی بمبک که پاتوقمون بود، تا به موقع حسابش رو برسیم. بقیهشو نمیگم تا داستان آقای فرهاد حسنزاده از سکه نیفته و ناشرش یه وقت شاکی نشه!
ارادتمند: خلو(قهرمان اصلی ...
مهمان مهتاب
مهمان مهتاب روایت جنگ است در پرتو خانوادههای مهاجر، دو داستان موازی، دو قهرمان از یک جنس اما با دو دیدگاه متفاوت، روایت حوادث روزهای سفر و زندگی اجباری دو خانوادهی جنگزده در شهرک تازه تاسیس" پالایشگاه".
روی رکاب اتوبوس، در برابر نگاه مردهای که به من تعظیم میکردند.
یک آن ایستادم و از خودم پرسیدم:" زحل! ای زحل دیوانه! تو کی ...
این وبلاگ واگذار میشود
زال نوجوانی آبادانی است که در دوران جنگ یکی از همسایهها دسته کلید به او سپردهاند تا وقتی برگشتند، آن را پس بگیرند. زال دلباخته فریبا دختر همسایه بوده ولی فریبا نسبت به او احساسی نداشته است. حالا بعد از سی و چند سال وبلاگی به نام دسته کلید به راه میافتد و اتفاقهای تازهای را به دنبال میآورد.
کلاغ کامپیوتر (رمان کارگاهی تخیلی برای نوجوانها)
این اولین باری بود که کلاغی را از فاصله نزدیک میدید. کلاغ، چیزی را که به منقار داشت، به طرف او گرفت. ولی منصور هنوز جرئت نزدیک شدن به او را نداشت. کلاغ ، امانتیاش را روی نیمکت گذاشت، لبخندی مرموز زد و پر کشید به آسمان مهآلود.منصور نشست و با حیرت دید آن چیزی که کلاغ آورده، یک سیدی ...
خنده به شرط قلقلک
میتوان آزاد بود در زندگی
میتوان خربزه را با پوست خورد
میتوان آلوچه را با هسته خورد
میتوان انجیر را نشسته خورد
میتوان آزاد بود و زندگی را نفله کرد
میتوان درس نخواهد
مشق ننوشت
میتوان بیمار گشت و دائما غیبت نمود