رمان خارجی - خاور میانه

قلعه سفید

(The white castle)

زود گرفتند و بردند، مجبورم کردند زانو بزنم. پیش از آن‌که سرم را روی کنده بگذارم، یکی را دیدم که انگار از میان درخت‌ها پرواز می‌کرد و می‌گذشت. حیرت کردم: من بودم، ریشم بلند شده بود و آن‌جا، بی‌آن‌که پاهایم به زمین بخورد، بی‌صدا راه می‌رفتم. خواستم تصویرم را که از میان درخت‌ها می‌گذشت، صدا بزنم؛ صدایم در نیامد، سرم روی کنده درخت بود. آن موقع، با این فکر که چیزی که نزدیک می‌شود فرقی با خواب ندارد، خودم را رها کردم، منتظر بودم، پس گردن و پشتم مورمور می‌شد. نمی‌خواستم فکر کنم، اما هم می‌لرزیدم و هم فکر می‌کردم. بعد بلندم کردند و غرولندکنان گفتند: پاشا خیلی عصبانی خواهد شد!

ققنوس
9789643111656
۱۳۹۸
۲۳۲ صفحه
۳ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های اورهان پاموک
اسرار کتاب سیاه (با نوشته‌ها گفته‌ها عکس‌ها و طرح‌هایی از ارهان پاموک)
اسرار کتاب سیاه (با نوشته‌ها گفته‌ها عکس‌ها و طرح‌هایی از ارهان پاموک) کتاب اسرار کتاب سیاه یک اثر جذاب است درباره نوشته شدن یکی از مهم‌ترین رمان‌های ارهان پاموک. رمان کتاب سیاه که عملا باعث شهرت و اعتبار بیش از پیش پاموک شد مملو از تکنیک‌ها، تجربه‌ها، تاریخ، سیاست و استفاده نویسنده‌اش است از آدم‌های واقعی اطرافش. و در این کتاب پاموک نشان می‌دهد که چطور این رمان بزرگ را نوشته است.
نام من سرخ
نام من سرخ ارهان راست می‌گه دیگه، اگه این نقاشی رو نقاشی می‌کشید که پیرو مکتب هرات باشه شاید می‌تونست اون پرنده‌ها رو همون فاخته‌ها، پوپک‌ها، چه می‌دونم، همونا رو دیگه میخکوب کنه سرجاهاشون ولی خب چهره‌ی من چی می‌شد اون وقت؟ اگه هم یه نقاش ونیزی این کار رو به عهده می‌گرفت اون پرتره یه چیزی می‌شد ولی خب اون وقت زمان ...
من 1 درختم
من 1 درختم هنگامی که این بخش‌های مستقل را از رمان‌ها و خاطره‌هایم برمی‌گزیدم تا در این کتاب کوچک جای دهم، با یک پرسش اساسی روبرو شدم. یک سوال اساسی که هر خواننده دقیق و هر رمان‌نویس دقیق که درگیر داستان شده است، باید مدام به آن بیندیشد و بپرسد: در اینجا چه کسی حوادث را می‌بیند؟ چه کسی روایت می‌کند؟ این صدایی ...
موزه معصومیت
موزه معصومیت ”می‌دانستم که این لحظه شادترین لحظه زندگی‌ام است“. اورهان پاموک نویسنده بزرگی که شایسته بردن جایزه نوبل است حدود شش سال بر روی این رمان وقت صرف کرد و این رمان خارق‌العاده را با این جمله عاشقانه آغاز کرد. وقتی موزه معصومیت را می‌خوانید، فقط عشق نیست که در آن تجلی پیدا می‌کند بلکه دوستی، پیوند، جذابیت، خانواده و خوشبختی ...
خانه خاموش
خانه خاموش حس عجیبی وجودم را فراگرفت و لرزه بر اندامم انداخت. نکند همه بی‌خبر و برای همیشه رفته‌اند و من در این خانه تک و تنها مانده‌ام؟ ترسیدم. باز صدا زدم بلکه ترسم را فراموش کنم، اما آن حس عجیب قوی‌تر شد. انگار هیچ موجودی در دنیا نمانده بود، نه انسان، نه پرنده، نه سگی ولگرد و نه حتی جیرجیرکی. ...
مشاهده تمام رمان های اورهان پاموک
مجموعه‌ها