رمان ایرانی

درناهای عاشق

آتلی و داشلی باید به هنگام کوچ درناها با یکدیگر مسابقه دهند و هر کدام که درناهای بیشتری را شکار کرد، لایق و شایسته آلتین خواهد بود. آلتین و آتلی یکدیگر را دوست دارند اما آتلی چوپان خان است و داشلی پسر خان روستای همسایه؛ و همین تفاوت طبقاتی کار دو عاشق جوان را بسیار سخت می‌کند...

پیدایش
9786002963871
۱۳۹۵
۱۳۲ صفحه
۱۴۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های محمدرضا یوسفی
عاشق شدن پری دریایی به روایت آب
عاشق شدن پری دریایی به روایت آب مندو ماهیگیر و صیاد مروارید است. او یکه و تنها به دریا می‌رود تا شاید پری دریایی را ببیند. یک روز عاقبت او را می‌بیند و هر دو به هم دل می‌بازند. ولی عشق آدم و پری‌ها، در سرزمین آنان ممنوع است. پری و مندو چاره‌ای جز فرار ندارند اما پریان بالاخره آن‌ها را پیدا می‌کنند و پری را مجبور ...
سارا و موج‌های عاشق ارس
سارا و موج‌های عاشق ارس همه می‌دانند که سارا و خان ‌چوپان دلبسته هم هستند و می‌خواهند با هم ازدواج کنند. خان‌ چوپان همیشه همراه گله به کوهستان می‌رود و یک‌بار در غیاب او، ارباب میانسال ده، سارای را می‌بیند و از پدرش خواستگاری می‌کند. پدر سارای عاقبت مجبور می‌شود تسلیم ارباب شود، اما خان‌ چوپان نمی‌تواند تسلیم شود... روز عروسی سارای و ارباب حادثه‌ای ...
هوشنگ‌شاه و خزروان دیو
هوشنگ‌شاه و خزروان دیو به یاد داشته باشیم، هر قوم و نژاد و ملت و سرزمینی از بین نمی‌رود مگر آن‌که فرهنگ آن نابود شود. این قانون، تاریخ و سرگذشت اقوام و مردمی‌ست که امروز تنها نامی از آن‌ها در تاریخ مانده است. شاهنامه، شناسنامه همه قوم‌ها و نژادها و مذهب‌هایی‌ست که از هزاران سال پیش در این سرزمین زندگی کرده‌اند. پس ایرانیان از ...
گرگ‌ها گریه نمی‌کنند
گرگ‌ها گریه نمی‌کنند وقتی گرگی آدم باشد و آدمی گرگ، چه می‌شود؟ شهاب، قهرمان رمان، مثل اسمش قطعه سنگی سرگردان میان آسمان و زمین است. پسرک گرگ می‌شود و با گرگ‌ها زندگی می‌کند. دوستانش او را نمی‌شناسند، اما او آن‌ها را می‌شناسد. حالا شهاب، گرگی است که به ناچار با آدم‌هایی که دوست‌شان دارد، درگیر می‌شود.
کی‌خسرو و فرزند اسب
کی‌خسرو و فرزند اسب فرنگیس سرش را تاب داد. نفسی تازه کرد و زین را دو دستی به سینه فشرد. اسبش با موج‌ها رفت. سپاهیان به رود نزدیک‌تر می‌شدند، می‌تاختند... شبرنگ شیهه کشید و چون نهنگی سر از میان موج ها بیرون آورد، کی‌خسرو درفش کاویانی را دید. از آن سو کشتی افراسیاب و کرجی‌های دور تا دور آن سراسیمه با موج‌ها می‌آمدند...
مشاهده تمام رمان های محمدرضا یوسفی
مجموعه‌ها