رمان خارجی

مرگ تک فرزند دوم

از آفریدن قهرمانان داستان‌هایت و این‌که این شخصیت‌ها هنوز زنده هستند چه احساسی داری؟ در ورای این سوال سخنی از ساراماگو به ذهنم رسید که می‌گوید: «نویسندگان می‌توانند شخصیت‌های بیافرینند که از انسان‌های معمولی عمر بیشتری داشته باشند» آیا شخصیت محبوبی در داستان‌هایت وجود دارد که قرابتی با تو داشته باشد و احساس کنی که هنوز زنده است؟ برای من، شخصیت اشرف در رمان مرگ تک‌فرزند دوم زنده‌ترین شخصیتی است که تا حد زیادی به خود من شبیه است. چرا؟ شاید تعبیر این امر کمی دشوار باشد، اشرف در وضعیت تک‌فرزندی زندگی می‌کند، من نیز تک‌فرزند بودم. تک‌فرزند پسر در میان تعداد زیادی از خواهران. کودکی خود را در میان تعدادی از خواهران به‌سر بردم. هم‌چنین هر دوی ما در وضعیت نارضایتی از جهان به‌سر برده‌ایم. البته دلایل این عصیان و ناراحتی شاید متفاوت باشد، اما بر این باورم هر دوی ما در نوجوانی و کودکی خود دارای تجربه‌های مشترکی هستیم. مرگ تراژیک او شاید تصویری از مرگ کودکی من باشد. همان اندازه که مرگ اشرف مرگی سیاسی است و یه دست عده‌ای از مردم و دوستانش کشته می‌شود، به همان اندازه شبیه به مرگ کودکی من است. درست است که من برادر نداشته‌ام، اما به نوعی می‌توان مرگ اشرف را نماد و سمبل مرگ دوران کودکی دانست، که در آن‌جا بسیار به زندگی من شبیه است.

افراز
9786003261501
۱۳۹۳
۱۲۰ صفحه
۵۸۹ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های بختیار علی
دریاس و جسدها
دریاس و جسدها بیل و کلنگ را روی شانه گذاشت. تنش غرق عرق بود. دست‌هایش گل‌آلود و پاهایش خسته بود. آرام رفت پیش ارشد صاحب و سرد و خسته گفت:«حالا داستانت را بگو.»...
آخرین انار دنیا (پالتویی)
آخرین انار دنیا (پالتویی) من همان‌طور که به تقدیر پسرهای دیگری فکر کرده‌ام همان‌جور هم به تقدیر او اندیشیده‌ام، حالا در این کشتی که می‌شود کشتی بودن و نبودنمان باشد. می‌توانم بگویم من مدیون او هستم. او هم می‌توانست پسری از پسرانم باشد... بیشتر چیزهایی که من بعدها نمی‌فهمم، به گونه‌ای با زندگی و مرگ او مرتبط می‌شود.
قصر پرندگان غمگین
قصر پرندگان غمگین ناگهان احساس کرد که با همه اشیای خانه‌شان بیگانه است. پیش‌ترها گلدان‌ها و درخت‌ها و رخت‌های آویخته بر طناب‌ها را را نشانه‌ای از زندگی و تکاپو می‌دید، ولی اینک احساس می‌کرد که خودش از زندگی تهی می‌شود. وقتی وارد اتاق شد، قبل از همه تابلویی توجهش را جلب کرد... تابلو چند پرنده تنها که روی قفسی خالی نشسته و به ...
عمویم جمشیدخان (مردی که باد همواره او را با خود می‌برد)
عمویم جمشیدخان (مردی که باد همواره او را با خود می‌برد) جمشیدخان به یاد دارد که تا وقتی در آسمان بوده، کمونیست بوده است، ولی همین که روی پشت‌بام مکانیکی می‌افتد، دیگر کمونیست نیست... بادی که جمشیدخان را از جنوب به شمال می‌برد، گذشته او را از حافظه‌اش می‌زداید. بعدها هم هربار که باد او را برمی‌دارد، با سقوط بر سطح زمین، دگرگونی بزرگی در او به وجود می‌آید و توهمی ...
شهر نوازندگان سفید
شهر نوازندگان سفید «شهر موسیقیدان‌های سفید» (شهر نوازندگان سفید) یک رمان نخبه‌گراست. موضوع اصلی آن هنر و درون‌مایه اصلی‌اش ارزش هنر و تلاش برای حفظ آثار هنری است. ساختار غیرخطی این رمان کمک زیادی به کشش و جذابیت داستان می‌گند. نثر کتاب آن‌قدر شیوا و روان است که گاهی به شعر می‌ماند. بختیار علی در قالبی کاملا متفاوت، تقابل زیبایی و مرگ، فجایع ...
مشاهده تمام رمان های بختیار علی
مجموعه‌ها