سلول 18
«سلول 18» داستان مبارزه است، مبارزه علیه دیکتاتوری محمدرضا پهلوی، در روزگاری که ساواک پنجه بر جان جوانان و مبارزین میکشید و در شکنجهگاههایش میکوشید تا کمر دلاوران را خم کند. ...
سالهای ابری 3 و 4 (2 جلدی)
از این ولایت
عید که شد، پیرهن قرمزی با گلهای آبی برایش دوختند، دست و پایش را حنا بستند و با ویس مراد و خداداد پیش براخاص رفتند. مادربزرگ در آغوشش کشید، و بوییدش. چشمهایش کمسوتر شده بود. دستهای زبر مادربزرگ را بوسید. به اسپندهای نخشده، نگاه کرد. به گوشه اتاق نگاه کرد. مادربزرگ چند تا نقل چرکآلود که از مدتها قبل نگه ...
درشتی
بهار همهجا نشسته بود. باد بوی تلخ شکوفه بادام کوهی می آورد. صورتش گل انداخته بود و به زیبایی و ظرافت نانی نازک، شده بود. غرشی بیشه را لرزاند. چند شکوفه از درخت بادام کوهی پرپر زد و روی زمین ریخت. سلیمه هراسان از جا پرید. سه هواپیما اوج می گرفتند. در پس تپهای عبار انفجاری در هوا پهن میشد. ...