رمان خارجی

اژدهای خوش اقبال

(The pen)

زن با بیلچه به سر حمله‌کننده ضربه زد، بیلچه‌ای که معمولا در صندوق عقب ماشین می‌گذاشت تا هنگام نیاز چیزهای ریخته شده در بزرگراه را بردارد. در زمان معینی از سال در شمال نیویورک، لاک‌پشت‌ها از برکه‌های پوشیده از نی بیرون می‌آمدند تا در اطراف بخزند و کف جاده‌ها را به طرح تکه‌های سفال تبدیل کنند. جوآن می‌توانست لاک‌پشت‌های آبی را داخل جوی بیندازد. جوآن بیلچه را از صندوق عقب آورده بود تا کود داخل خانه را سروسامان بدهد...

علی فامیان
9786222087333
۲۲۰ صفحه
۱۰ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
آوای جاودان دختران ایرانی و 87 داستان کوتاه دیگر از ایران باستان
آوای جاودان دختران ایرانی و 87 داستان کوتاه دیگر از ایران باستان پادشاه مهرداد، تکانی خورد. با خود گفت: چگونه چنین دختران دانایی در این مرز و بوم زندگی می‌کنند و او خود نمی‌داند. آن شب تا به پگاه خورشید، مهرداد اشکانی، نخستین پادشاه دودمان اشکانیان در تمام مدت به گفته‌های آنها اندیشید. فردای آن روز پادشاه ایران با تنی چند از نزدیکان به خانه‌ای که روز پیش ندا از آن شنیده بود رفت ...
زمان طاووس
زمان طاووس بیرون که رفتند، مگ از سر تنفر فریاد فروخورده‌ای کشید؛ تمام کرم‌های خاکی حیاط روی پله خزیده و همان‌جا مرده بودند. محوطه چمن‌کاری حالا صرفا حالت اسفنجی نداشت، بلکه خیس آب بود و مثل باتلاقی لجن گرفته به نظر می‌رسید.
دزدی هنر است (چند داستان از نویسندگان روس) مجموعه داستان
دزدی هنر است (چند داستان از نویسندگان روس) مجموعه داستان پیدایش و شکوفایی ادبیات کلاسیک روسیه عملا از قرن نوزدهم میلادی آغاز می‌شود. در همین زمان است که شاعران و نویسندگان و نمایش‌نامه‌نویسان پیرو مکتب رمانتیسم پا به میدان ادبیات می‌گذارند؛ شخصیت‌هایی نظیر پوشکین و لرمانتوف. سپس نوبت به ادبیات رئالیستی روسیه می‌شود و چهره‌های برجسته‌ای همچون گوگول، سالتیکوف، داستایوفسکی، تولستوی، آندریف، کوپرین و گورکی خودنمایی می‌کنند. آن‌گاه رئالیسم سوسیالیستی ...
ابریشم 7 رنگ
ابریشم 7 رنگ خوش‌ترین خاطره از روزگار کودکی من خاطره شب‌هایی‌ست که مادر قصه می‌گفت و این می‌تواند شیرین‌ترین خاطره هر زن و مرد از هر قوم و ملیتی باشد. چرا که قصه و قصه‌گویی خاص یک سرزمین نیست. هر ملتی قصه‌ها و حکایت‌های خودش را دارد هر چند این قصه‌ها با ریشه‌هایی مشترک به اشکال و صورت‌هایی گوناگون نقل می‌شوند.
بعضی زن‌ها
بعضی زن‌ها آرچي مك‌لاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يك‌بار مي‌شنيد هرگز فراموش نمي‌كرد. صدايي صاف و محكم. كلمه‌ها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا مي‌كرد. آواز محزون و يكنواخت و بي‌پيرايه‌اش، چيزهايي را بيان مي‌كرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها