رمان خارجی - روسیه

برادران کارامازوف 1 (2 جلدی)

آلکسی فیودوروویچ کارامازوف پسر سوم یک مالک زمین ناحیه ما به نام فیودور پاولوویچ کارامازوف بود که (هنوز هم برخی او را به یاد دارند). پایان عمر اسرارآمیز و تاثرآورش در حدود سی سال پیش نام او را بر سر زبان‌ها انداخت. من به موقع و در جای خود شرح آن را خواهم داد. اکنون تنها خاطرنشان می‌کنم که این مالک (گو اینکه در تمام عمر خود تقریبا هرگز در ملک خود به سر نبرد) مرد عجیبی بود اگرچه امثال او زیاد مشاهده می‌شوند، از جمله مردانی که نه تنها پست و فاسدند، بلکه در عین حال ابلهند ولی با وجود این ابلهی به خوبی از عهده اداره امور کوچک خود برمی‌آیند...

2500110182903
۴۸۸ صفحه
۱۲۰ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
فئودور داستایوفسکی
صفحه نویسنده فئودور داستایوفسکی
۷۰ رمان فیودور میخاییلوویچ داستایوسکی نویسندهٔ مشهور و تاثیرگذار اهل روسیه بود. ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. سوررئالیست‌ها مانیفست خود را بر اساس نوشته‌های داستایوسکی ارائه کردند. اکثر داستان‌های وی همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمی است، عصیان زده، بیمار و روان پریش. ابتدا، برای امرار معاش، به کار ترجمه پرداخت، و آثاری چون اوژنی گرانده اثر بالزاک و دون کارلوس اثر شیلر را ترجمه کرد.
دیگر رمان‌های فئودور داستایوفسکی
همیشه شوهر
همیشه شوهر
همزاد
همزاد هم‌زاد، بعد از مردم فقیر دومین رمان داستایوفسکی محسوب می‌شود. رمان کوتاه هم‌زاد نسبت به زمانش، بررسی شگفت‌انگیزی در باب روان‌شناسی آدم‌های نابهنجار است. قهرمان آن، گولیادکین، کارمند دولت، مبتلا به جنون افزاینده‌ تعقیب و آزار، به مردی برمی‌خورد که عینا به او می‌ماند و همنام اوست. ابتدا گولیادکین با او دوستی می‌کند و شغلی در اداره خود برایش دست ...
برادران کارامازوف 2 (2 جلدی)
برادران کارامازوف 2 (2 جلدی) آلکسی فیودوروویچ کارامازوف پسر سوم یک مالک زمین ناحیه ما به نام فیودور پاولوویچ کارامازوف بود که (هنوز هم برخی او را به یاد دارند). پایان عمر اسرارآمیز و تاثرآورش در حدود سی سال پیش نام او را بر سر زبان‌ها انداخت. من به موقع و در جای خود شرح آن را خواهم داد. اکنون تنها خاطرنشان می‌کنم که این ...
رویای عمو جان
رویای عمو جان زینا، من شب‌های درازی را بی‌خوابی کشیدم، شب‌های وحشتناکی بود و در طول این شب‌ها من روی این تخت افتاده بودم و فکر می‌کردم، وخیلی فکر می‌کردم و سرانجام به این نتیجه رسیدم که بهتر است بمیرم،‌ به خدا قسم بهتر است!... زینا جان، من به درد زندگی نمی‌خورم! زینا گریه می‌کرد و بدون حرف زدن دست‌های بیمار را می‌فشرد، ...
مشاهده تمام رمان های فئودور داستایوفسکی
مجموعه‌ها