مجموعه داستان ایرانی

هنوز شب بود (داستان‌هایی برای یلدا) مجموعه داستان

شب یلدا. انار است و من و هندوانه و برف. و نیم‌رخ حافظ، پشت پنجره‌ام. زلف آشفته. خوی کرده. مست، اما نمی‌خندد. شب یلدا انار است و من و هندوانه و برف. و لحظه‌ی بی‌دریغ فالی از حافظ. از در صدای مشت می‌آید. باز می‌کنم. حافظ آمده است. «خوی کرده... مست...» نمی‌خندد.

9786009638758
۱۳۹۵
۵۶ صفحه
۱۳۹ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
باغ سیب باران و چند داستان دیگر (20 قصه از 15 نویسنده ارمنی) مجموعه داستان
باغ سیب باران و چند داستان دیگر (20 قصه از 15 نویسنده ارمنی) مجموعه داستان بابا مارتین با چنان چهره گرفته و غیظ‌آلودی حرف می‌زد که نونوفر هراسان دور شد و ناراحت از این که باعث عصبانیت او شده است، به درون اتاق رفت. پیرمرد همچنان بگومگویش با دخترها را به یاد می‌آورد و از جسارت آن‌ها متعجب می‌شد. چنین به نظرش می‌آمد که دخترانش او را دوست ندارند و دل‌شان می‌خواهد که او همیشه ...
چارباد (مجموعه داستان کوتاه از داستان‌نویسان جنوب) جلد 1
چارباد (مجموعه داستان کوتاه از داستان‌نویسان جنوب) جلد 1
1 چهارشنبه بی‌تفاوت (17 داستان کوتاه) مجموعه داستان
1 چهارشنبه بی‌تفاوت (17 داستان کوتاه) مجموعه داستان این مجموعه شامل 17 داستان کوتاه از نویسندگانی چون وولفگانگ بورشرت، ایلزه ایشینگر، زیگفرید لنتس، هاینریش بل و برتولت برشت است که گردآورنده آن‌ها را به پنج دسته تقسیم کرده. همچنین مقالاتی هم درباره تئوری داستان کوتاه آمده است. در پایان هم منابع داستان‌ها و مقالات ذکر شده است. این کتاب از مجموعه کتاب‌هایی است که در کارگاه‌های داستان‌نویسی آلمان ...
شاهدی برای مرگ (مجموعه داستان‌های پلیسی)
شاهدی برای مرگ (مجموعه داستان‌های پلیسی) داستان‌های این مجموعه که توسط هیچکاک و نویسندگان مورد حمایت او نوشته شده‌اند خواننده را با دنیایی سیاه و دلهره‌آور که گاه با طنزی سیاه و مهلک عجین می‌باشند، آشنا می‌کند و در بیشتر کشورهای جهان بارها منتشر شده‌اند.
صدای اقتدار (داستان‌های مادران و دختران) مجموعه داستان
صدای اقتدار (داستان‌های مادران و دختران) مجموعه داستان چرا مادرم این‌قدر اسرار داشت ما منزوی زندگی کنیم، هیچ‌کس را نشناسیم، هیچ‌جا نرویم؟ ما مثل آن سه‌تا میمون بودیم. کور و کر و لال نسبت به دنیا و در خود مغرور و زودرنجمان گیر افتاده بودیم. تنها ارتباط ما با دنیای بیرون، سفر هر ماهه ما به سنت کلاین بود. مادرم خیلی جدی مرا از بین جاده‌های غبار گرفته ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها