رمان نوجوان

بر بنیادهای هستی (پتش خوارگر 3)

پیتون غرق در فکرهایش گام برداشت و زیر نور کم‌رمق ماه زمزمه کرد: «گفتی اسم آن پسرک چه بود؟» رزوان‌داد با آهسته‌ترین صدایی که از حلقوم خش‌دارش برمی‌آمد گفت: آراستی! اما فکر نکن که پیدا کردن و به چنگ آوردنش از دست آن گوی دیوانه آسان است. جادوگر جواب داد: «خوب حواست را جمع کن و به من بگو آیا چیز دیگری مانده که من ندانم؟...»

افق
9786003532908
۱۳۹۶
۰ صفحه
۲۸۲ مشاهده
۰ نقل قول
آرمان آرین
صفحه نویسنده آرمان آرین
۲۴ رمان آرمان آرین زاده‌ی ۱۳۶۰ است. او با آفرینش اثر سه‌گانهٔ «پارسیان و من» به دنیای ادبیات شناسانده شد. پارسیان و من نام رمانی است در سه جلد که بیان‌کننده‌ی استوره، حماسه و تاریخ ایران است. جلد نخست این کتاب با نام پارسیان و من: کاخ اژدها بیان‌کننده‌ی داستان ضحاک ماردوش (آژی‌دهاک) است. جلد دوم با نام پارسیان و من: راز کوه پرنده بیان‌کننده‌ی پهلوانی‌های رستم و شرح هفت خوان او در قالب رمانی جذاب است و کتاب سوم هم با نام ...
دیگر رمان‌های آرمان آرین
آینده کهن (روایت شب دوم)
آینده کهن (روایت شب دوم) مرد در اتاق کوچک رو به نیل نشسته بود و انتظار می کشید. سرش را طوری میان کف دست راستش پنهان، کرده و غرق در اندیشه‌هایش بود که صدای نزدیک شدن قدم‌ها بر سنگفرش اتاقک را نشنید. با دست چپ گهواره‌ای را که کنارش بود، آرام آرام تکان می‌داد تا صدای مرد تازه وارد او را به خود آورد: من ...
تاریک‌روشنا
تاریک‌روشنا تاریک‌روشنا نخستین داستان بلند ایرانی با بن‌مایه‌های معنوی اسطوره‌ای است که ماجرایش در آینده‌ای دور به سال 3000 میلادی می‌گذرد: در کهکشانی دوردست سیاره‌هایی ناشناخته و مردمانی دیگرگون شده و اغلب غریبه که شاید منش‌شان برآیندی از کنش‌های همین امروز ما باشد.
حماسه سرآغاز (پتش خوارگر 1)
حماسه سرآغاز (پتش خوارگر 1) پاهای پسرک از وحشت قفل شده بودند و دست‌هایش می‌لرزیدند. اگر برمی‌خاست و به سوی درخت دیگری می‌دوید، غول بی‌تردید او را می‌دید و با دو قدم به او می‌رسید و اگر همان‌جا می‌ماند، غول چند ثانیه دیگر بالای سرش بود! در همین فکرها بود که ناگهان دو دست نیرومند، از فراز همان درخت، بر سرش فرود آمدند و پیش ...
سپیتمان
سپیتمان ‹‹ به کدام سرزمین روی آوردم؟! به کجا، رفته پناه جویم؟ اشراف و بزرگان از من کناره می‌گیرند و از دهقانان و مردم عادی به دلیل نادانی‌اشان و از فرمانروایان شهرها به خاطر دروغ‌گویی‌شان خشنود و راضی نیستم. در این وانفسا چطور می‌توانم فرمان تو را اجرا و تو را شاد کنم ای خداوند؟!››
آینده کهن (روایت شب واپسین)
آینده کهن (روایت شب واپسین) غریو نبرد برخاست و دو سپاه نیرومند از هر دو سو بر روی آن باروی پهناور به ما تاختند. من نیز فریاد زدم: آن‌ها را امان ندهید... امروز تمام مردمان این سرزمین‏، صدای شما را خواهند شنید. سه گانه آینده کهن یادکردی‌ست با نگاهی تازه و متفاوت بر سلسله‌ای از برترین پایمردان سوی حقیقت. داستان لایه در لایه‌ای همچو آوایی ...
مشاهده تمام رمان های آرمان آرین
مجموعه‌ها