آفتاب به بلندای نیمچاشت رسیده که مردی سوار بر شتری سپیدموی میپیچد سوی خیمهها. بیست و پنج سالی دارد اما گونههای آفتابسوخته و چروکهای نشسته بر پیشانیاش او را شکستهتر نشان میدهد. شتر که آمخته راه خیمه است، با دیدن حصار چفت پا تند میکند...
۱۲ رمان
مجيد قيصري نويسندهاي كه با داستانهاي جنگياش شناخته شده است. وي در سال ١٣٤٥ در تهران متولد شد اما اصالتاً اصفهاني است و در رشته روانشناسي تحصيل كرده است. قيصري در اوايل دهه ٧٠ به طور جدي به نوشتن داستان كوتاه پرداخت. مجموعه داستان «صلح»، رمان «جنگي بود، جنگي نبود»، مجموعه داستان«طعم باروت» و مجموعه داستان«نفر سوم از سمت چپ» محصول تلاشهاي او در زمينه داستاننويسي در دهه گذشته است. در سال ١٣٨٠ رمان «ضيافت به صرف گلوله» و در ...
جشن همگانی
این صحنهها کار من است، قبول دارم، دیگر نمیخواهد تمام پوشه را نشانم بدهید. هر چند تا عکس ضمیمه پرونده کردهاید قبول دارم. کاغذ بیاورید تا امضا کنم. اگر خواستید انگشت میزنم که تمام این صحنههای اجرا شده ایده من بوده. اما نمیفهمم چرا شما شاخ نبات را از من میخواهید؟
نگهبان تاریکی
بالاهایی نمیدانستند از کجا باید میفهمیدند؟ مهم نبود. نمیدانم شاید هم میدانستند، گفتن نداشت. توافقی نکرده بودیم بین خودمان. وقتی ما نمیزدیم، آنها هم نمیزدند، خیلی طبیعی. برای همین صدای تیر که بلند شد، همه ریختیم بیرون. ایرج گفت: زدمش!
مجید قیصر در 9 داستان مجموعه نگهبان تاریکی، به کندوکاو درونی انسانهای درگیر با جنگ میپردازد، جنگی که انگار جنگ نیست، ...
طنابکشی
زن خیالبافت، پرافاده، هیچکس دوستش ندارد. مغرور، پشت هر کلامش یک استغفرالله خوابیده. به دروغ. کسی که سرش همیشه بالاست و کیف دستیاش پر از پول، خدا ار نمیشناسد. خرج خانه پدریاش را او میدهد.اما هیچکس دوستش ندارد. هر وقت اسمی از او میآید همه رو ترش کرده، گره در ابروهایشان میاندازند. انگار از وبا، از یکی از بیماری مسری ...
3 دختر گل فروش
کوچه خلوت بود. زنی با زنبیل قرمز از قاب کوچه بنبست میگذشت. نگاه به چنار کرد. برگی رها، پیچ و تاب خورد و افتاد آنور دیوار. تجسم کرد آنور را، هزار رنگ. کلید انداخت به در. تردی برگها را زیر پا حس کرد. تکیه داد به در و چادر از سرش سرید و افتاد بر شانهها.باد افتاده بود میان حیاط ...
شماس شامی
داستان اگر اجازه ندارد تاریخ را تحریف کند، اما این توان و ظرفیت را داراست که تاریخ را از زاویهای نو به روایت بنشیند، گویی که آن را دوباره میآفریند.
در شماس شامی، برههای از تاریخی مکرر، باز هم تکرار میشود و هنوز نامکرر است.
مجید قیصری با مجموعه داستان گوسالهی سرگردان (افق 1386) جایزه نویسندگان و منتقدان مطبوعات، جایزه ادبی اصفهان، ...