و این زمان، مرد دیگری آغاز میکند
که هنوز طعم تلخ شکستگی دل را نچشیده است
و دشنام دیگران، چون تیرهای زهر به دل او ننشسته است
و ستایش ایشان، او را به ورطههای خالی تحسین خویش نیفکنده است.
۵۷ رمان
نادر ابراهیمی در ۱۴ فروردین سال ۱۳۱۵ در تهران بهدنیا آمد. پدرش عطاءالمُلک ابراهیمی، فرزندِ آجودان حضورقاجار و از نوادگانِ ابراهیم خان ظهیرالدوله، حاکم نامدارِ کرمان در عصر قاجار بود، که رضاشاه پهلوی او را، ضمنِ خلعِ درجه از کرمان به مشکین شهر تبعید نمود، که هنوز قلمستانی به نام او در حومهٔ مشکین شهر وجود دارد (قلمستان عطا) و هنوز فامیل او (ابراهیمیهای کرمان) در شهر و استان کرمان شناخته شده و مشهور هستند. مادرِ نادر ابراهیمی هم از ...
وسعت معنای انتظار (3 قصه نمایشی)
زن نوجوان همسایه، با پیراهن نازک سپید کوتاه، پاهای سپید و برهنه بلند و زلف سیاه نرم لغزانی که بر شانههای نیمهبرهنهاش لوندی میکرد، خم شد، بچه را از توی کالسکه بیرون آورد، به نرمی بالا برد، بر سر دو دست، و به نرمی از دستها جدا کرد و باز گرفت. چشمان پر از خنده بچه یک لحظه بازتر از ...
40 نامه کوتاه به همسرم
عزیز من!
گهگاه، در لحظههای پریشان حالی، میاندیشم که چه چیز ممکن است عشق را به کینه، دوست داشتن را به بیزاری، و محبت را به نفرت تبدیل کند...
مردی در تبعید ابدی
اصولا، هرجا که ملاصدرا بود، آنجا صدا هم بود، پچپچه هم بود، نگاههای غریب هم بود، شایعه و حکایت ـ تا مرزهای افسانه ـ هم بود. چرا؟ هیچکس نمیدانست. مکتب صدرا، بسته بود و محدود. وابستگان به آن، هر کسی را به درون این محفل راه نمیدادند. شاید به همین علت هم بود که شایعات، شکل میگرفت. چیزی که ...
مجموعه نادر ابراهیمی (بار دیگر شهری که دوست میداشتم 40 نامه کوتاه به همسرم 1 عاشقانه آرام)
چهل نامه کوتاه به همسرم: «عزیز من!
گهگاه، در لحظههای پریشان حالی، میاندیشم که چه چیز ممکن است عشق را به کینه، دوست داشتن را به بیزاری، و محبت را به نفرت تبدیل کند...»
یک عاشقانه آرام: «کتاب حاضر دربردارنده داستانی در مورد گیله مردی مبارز و سیاسی است که برای یافتن نابترین عسل دنیا در دامنه ساوالان، عاشق «عسل»، دختر آذری ...