رمان خارجی

حماقت گرینشاو (ماجراهای دوشیزه مارپل)

آلیسا در حالی که به عروسک زل زده بود گفت: درست است که جان ندارد، اما به نظر می‌رسد جان دارد، این‌طور نیست؟ خانم گروز در حالی که با دستمال گردگیری دور اتاق می‌چرخید، گفت: این عروسک حالم را دگرگون می‌کند، به قدری حالم را بد می‌کند که اصلا دوست ندارم وارد اتاق پرو شوم.

ویدا
9786002911186
۱۳۹۴
۱۹۶ صفحه
۴۱۰ مشاهده
۰ نقل قول
آگاتا کریستی
صفحه نویسنده آگاتا کریستی
۱۱۳ رمان بانو آگاتا کریستی، نویسنده انگلیسی داستان‌های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود. او با نام مستعار ماری وستماکوت (به انگلیسی: Mary Westmacott) داستان‌های عاشقانه و رومانتیک نیز نوشته‌است، ولی شهرت اصلی او بخاطر ۶۶ رمان جنایی اوست. داستان‌های آگاتا کریستی، بخصوص آن دسته که در باره ماجراهای کارآگاه هرکول پوآرو و یا خانم مارپل هستند، نه تنها لقب «ملکه جنایت» را برای او به ارمغان آوردند بلکه وی را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و ...
دیگر رمان‌های آگاتا کریستی
پرده (آخرین پرونده پوآرو)
پرده (آخرین پرونده پوآرو) خانم آگاتا کریستی بدون شک پرآوازه‌ترین نویسنده داستان‌های پلیسی جنایی در سراسر جهان است. قهرمان بسیاری از داستان‌های او یک کاراگاه باهوش کوتاه قد و بذله‌گوی بلژیکی به نام هرکول پوارو است که نظیر خالق خود، در بین ادبیات پلیسی، شهرت و محبوبیت فراوانی دارد.
چرا از ایوانز نخواستند
چرا از ایوانز نخواستند خانم آگاتا کریستی بدون شک پرآوازه‌ترین نویسنده داستان‌های پلیسی جنایی در سراسر جهان است. قهرمان بسیاری از داستان‌های او یک کاراگاه باهوش کوتاه قد و بذله‌گوی بلژیکی به نام هرکول پوارو است که نظیر خالق خود، در بین ادبیات پلیسی، شهرت و محبوبیت فراوانی دارد.
قطار ساعت 4:50 از پدینگتون
قطار ساعت 4:50 از پدینگتون خانم آگاتا کریستی بدون شک پرآوازه‌ترین نویسنده داستان‌های پلیسی جنایی در سراسر جهان است. قهرمان بسیاری از داستان‌های او یک کاراگاه باهوش کوتاه قد و بذله‌گوی بلژیکی به نام هرکول پوارو است که نظیر خالق خود، در بین ادبیات پلیسی، شهرت و محبوبیت فراوانی دارد.
معمای کارائیب
معمای کارائیب خانم مارپل با خودش گفت بعید نیست قبلا این قصه را برای فرد یا افراد دیگری در اینجا تعریف کرده باشد. در این صورت می‌تواند جزئیات قصه را از آن فرد بپرسد و مثلا بفهمد مردی که در آن عکس بوده چه شکلی بوه است. با خشنودی سر تکان داد و با خودش گفت همین می‌تواند نقطه شروع باشد...
مرکب مرگ
مرکب مرگ صدایش با فریاد بلندی اوج گرفت... و فریاد حیوانی وحشتناک دیگری هم از بلا برخاست. از جا بلند شد، برق یک چاقو به چشم خورد... جیغ هولناک در گلو خفه‌شده‌ای از جوجه‌ خروس بلند شد... خون به داخل کاسه مسی می‌ریخت. بلا کاسه در دست دوان‌دوان آمد. جیغ می‌کشید و می‌گفت: خون... خون... خون! تایرزا یکباره دستکش را از داخل ...
مشاهده تمام رمان های آگاتا کریستی
مجموعه‌ها