رمان نوجوان

نیکولا کوچولو و زنگ تفریح

(Le recres du petit nicolas)

نیکولا کوچولو اولین کتاب از مجموعه ماجراهای نیکولاست. کسانی که این کتاب را برای کودکانشان می‌خرند خود پیش از آن‌ها آن را می‌خوانند و شاید بیش از آن‌ها لذت ببرند. نیکولا برای بچه‌ها تصویری است در آینه و برای بزرگ‌تر‌ها یادآور روزهای خوش کودکی، نیکولا کوچولو کتابی است برای کودکان هفت ساله تا هفتاد ساله.

9786002530530
۱۳۹۲
۱۶۰ صفحه
۵۱۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های سامپه ـ گوسینی
نیکولا کوچولو بابا خیکی شده
نیکولا کوچولو بابا خیکی شده نیکولا کوچولو اولین کتاب از مجموعه ماجراهای نیکولاست. کسانی که این کتاب را برای کودکانشان می‌خرند خود پیش از آن‌ها آن را می‌خوانند و شاید بیش از آن‌ها لذت ببرند. نیکولا برای بچه‌ها تصویری است در آینه و برای بزرگ‌تر‌ها یادآور روزهای خوش کودکی، نیکولا کوچولو کتابی است برای کودکان هفت ساله تا هفتاد ساله.
سفرهای نیکولا کوچولو
سفرهای نیکولا کوچولو حیف که من جوک زیاد بلد نیستم و وقتی هم تعریفشان می‌کنم همیشه آخرشان یادم می‌رود، ولی این جوک آنقدر خنده‌دار بود که برای اینکه یادم نرود، سر کلاس یکسره برای خودم تکرارش می‌کردم،‌ شانس آوردم که خانم معلم ازم سوال نکرد،‌ چون هیچ گوش نمی‌کردم، خانم معلم هم هیچ دوست ندارد کسی به درسش کوش ندهد...
زنگ تفریح نیکولا کوچولو
زنگ تفریح نیکولا کوچولو زنگ تفریح نیکولا کوچولو دومین کتاب از مجموعة پنج جلدی ماجراهای نیکولاست. این کتاب را بچه‌ها، پدرها و مادرها و پدربزرگ‌‌ها و مادربزرگ‌ها دست به دست می‌گردانند. نیکولا برای بچه‌ها تصویری است در آینه و برای بزرگتر‌ها یاد‌آور روزهای خوش کودکی. نیکولا کوچولو کتابی است برای کودکان هفت ساله تا هفتاد ساله.
نیکلا کوچولو و همسایه‌هایش
نیکلا کوچولو و همسایه‌هایش سر میز نشسته بودیم که مامان گفت: «باید حتما بروم یک دست لباس برای نیکلا بخرم. سعی کردم لک لباس آبی ملوانی‌اش را پاک کنم ولی نشد. بابا به من چشم‌غره رفت و گفت: «این بچه چقدر لباس می‌خواهد، به همان سرعت که من برایش لباس می‌خرم، لباس خراب می‌کند. باید یک زره ضد زنگ خرید.
نیکلا کوچولو غافلگیر می‌‌شود
نیکلا کوچولو غافلگیر می‌‌شود چند روز بود که یکی از دندان‌های بالایی‌ام لق شده بود. با زبانم با آن بازی می کردم. بعضی وقت‌ها یک کمی درد می گرفت، ولی باز هم به این کار ادامه می‌دادم. دیروز ظهر وقتی مامان رفته بود آشپزخانه تا کباب بیاورد، یک تکه نان گاز زدم و تق دندانم افتاد. خیلی ترسیدم و زدم زیر گریه.
مشاهده تمام رمان های سامپه ـ گوسینی
مجموعه‌ها