تاپنس نفس عمیقی کشید... ناگهان متوجه سایهای در پشت سرش شد، ولی قبل از آنکه برگردد... ضربهای محکم به سرش خورد. همراه سنگ قبر به زمین افتاد و با دردی کشنده بیهوش شد.
۱۱۳ رمان
بانو آگاتا کریستی، نویسنده انگلیسی داستانهای جنایی و ادبیات کارآگاهی بود. او با نام مستعار ماری وستماکوت (به انگلیسی: Mary Westmacott) داستانهای عاشقانه و رومانتیک نیز نوشتهاست، ولی شهرت اصلی او بخاطر ۶۶ رمان جنایی اوست. داستانهای آگاتا کریستی، بخصوص آن دسته که در باره ماجراهای کارآگاه هرکول پوآرو و یا خانم مارپل هستند، نه تنها لقب «ملکه جنایت» را برای او به ارمغان آوردند بلکه وی را بهعنوان یکی از مهمترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و ...
چمن خونین
کاپیتان هیستینگز یار و همکار پوارو که در لندن با هم به سر میبرند و در این داستان طی ماموریت خود با همسر آیندهاش هم آشنا شده در یک ازدواج ماه عسلی سر از آفریقای جنوبی در میآورد. در این ماجرا کاپیتان هیستینگز بر خلاف پوارو بسیار خونسرد. پر حرارت است.
و باز هم کاپیتان هیستینگز در این داستان بر خلاف ...
قتل در زمین گلف
آگاتا کریستی (1976-1890) را در سراسر جهان به عنوان ملکه جنایت میشناسند. هفتاد و شش رمان پلیسی وی به یکصد زبان ترجمه شده است. خانم کریستی بعد از جنگ جهانی اول نوشتن را با خلق هرکول پوآرو آغاز کرد. او بعد از شرلوک هلمز مشهورترین کاراگاه افسانهای دنیاست.پوآرو، مارپل، ودیگر کاراگاهان این نویسنده بزرگ، بارها بر پرده سینما ظاهر ...
مهمانی شوم
اولین قتل در خانه سر چارلز صورت میگیرد. این حادثه در خلال یک ضیافت شام رخ میدهد. قربانی مرد دوستداشتنی و محترمی است از جامعه روحانیت و اهل کلیسا، به نام وری استیفان بابینگتون. نکته مهم و قابل اهمیت و تعجبانگیز این قتل در این واقعیت نهفته است که هیچ یک از حاضران کمترین کینه و تنفری از کشیش بابینگتون ...
قضیه نامههای عاشقانه
بهبه! حضرت اجل، جناب آقای جو!
ـ سلام، دوست عزیزم، جیمی مکگراث. تو کجا، اینجا کجا؟
بچههای «تور انحصاری کسل» برگشتند با کنجکاوی نگاه کردند. هفت تا زن بودند و سه تا مرد. زنها پکر و مغموم و مردها خیس عرق.
ظاهرا راهنمای گروه آقای کید، با دوستی قدیمی روبرو شده بود. همه افراد گروه آقای کید را دوست داشتند. ...
و آنگاه دیگر هیچ
ده پسربچه سیاهپوست برای خوردن شام رفتند. یکی از آنها خود را خفه کرد. نه تای دیگر باقی ماندند آنها تا دیروقت بیدار نشستند تنها یک نفر آنها بیشتر از بقیه خوابید. هشت تا باقی ماند. هشت پسربچه سیاهپوست در دون سفر کردند و یکی از آنها تصمیم گرفت همان جا بماند. شدند هفت تا. هفت پسربچه سیاهپوست چوب میشکستند ...