رمان نوجوان

کسی که هرگز دریا را ندیده بود

مجموعه داستان‌های کتاب کسی که هرگز دریا را ندیده بود یکی از بهترین آثار ژان ماری گوستاو لوکلزیو برنده جایزه نوبل است. لوکلزیو در آثارش به روایت ‌های مختلف انسان تنها و تلاش او برای یافتن آزادی و بازگشت به جهان فردی توجه دارد. انسان در برار موقعیت‌ها چه می‌کند؟ لوکلزیو به زبانی ساده با تشریح موقعیت انسانی، راه‌های ناشناخته‌ای را در پیش روی خواننده قرار می‌دهد راه‌هایی که به آثار او جاذبه‌های تاثیرگذاری داده است.

نظر
9786005191967
۱۳۸۹
۱۱۲ صفحه
۹۷۰ مشاهده
۰ نقل قول
ژان ماری گوستاو لوکلزیو
صفحه نویسنده ژان ماری گوستاو لوکلزیو
۱۶ رمان Jean-Marie Gustave Le Clézio, better known as J. M. G. Le Clézio (born 13 April 1940) is a Franco-Mauritian novelist. The author of over forty works, he was awarded the 1963 Prix Renaudot for his novel Le Procès-Verbal (The Interrogation) and the 2008 Nobel Prize in Literature.
دیگر رمان‌های ژان ماری گوستاو لوکلزیو
آسمانی‌ها
آسمانی‌ها زندگی دو کودک با تجربه‌ای دگرگون می‌شود: پتیت کروا، دخترک کور، در پی پرتوی آبی، در سیری درونی و اعجاب‌انگیز زیبایی جهان را کشف می‌کند. جایی دیگر، در روستای روی تپه، گاسپر رهایی در زندگی چوپانی را تجربه می‌کند. این دو کودک و داستان‌های خالق‌العاده آن‌ها ما را به سوی دیگر آینه می‌برند، داستان آغاز و گذری از یک جهان به جهان دیگر. ...
موندو
موندو
جوینده طلا
جوینده طلا رمان جوینده طلا درباره یکی شدن انسان تنهای او با طبیعتی بکر در میانه تاریخی پرفراز و نشیب و مملو از خطر. رمان داستان پسری است که در ملک مستعمراتی‌‌شان روزگار خوشی دارد تا اینکه پدرش ورشکست می‌شود. او در گفت و گو با پدر به نقشه‌ای دست می‌یابد که نشان دارد از گنجی عظیم، گنجی از دزد دریایی مشهور ...
دورگردی
دورگردی صدای آن‌ها را بالای سرش می‌شنود. از طریق جاده اصلی به قلمرو ارلموند وارد می‌شوند، از باغ‌ها با ایوان‌هایی که در آن‌جا تمشک‌های جنگلی و گربه‌های سرگردان زندگی می‌کنند، رد می‌شوند. آنا صدای چکمه‌هایشان را که روی بام‌های سیمانی و در راهروهای تئاتر متروک طنین‌انداز است، می‌شنود. به گربه‌هایی که فرار می‌کنند و به مارمولک‌هایی که در کنار شکاف‌ها بی‌حرکت‌اند ...
موندو و داستان‌های دیگر
موندو و داستان‌های دیگر هیچ‌کس نمی‌توانست بگوید موندو از کجا آمده بود. روزی، به تصادف، بی‌آنکه کسی بفهمد، به شهر ما وارد شده و کم کم همه به وجودش خو گرفته بودند. پسرک ده ساله‌ای بود با صورتی گرد و آرام، با چشمانی زیبا، سیاه و کمی مورب. اما بیش از هر چیزی، موی او جلب توجه می‌کرد، مویی به رنگ خرمایی خاکسترگون که ...
مشاهده تمام رمان های ژان ماری گوستاو لوکلزیو
مجموعه‌ها