رمان ایرانی

دارند در می‌زنند (مجموعه داستات)

شب که رفته بود خانه، پری را ندیده بود.چراغ‌ها روشن بودند و در اتاق‌ها باز. دیوانه شده بود و زود زنگ زده بود خانه مادری‌اش. زن باباش گفته بود که از صبح که یک بار زنگ زده و با پری حرف زده بود دیگر خبری ازش ندارد. تلفن را قطع کرده بود و زنگ زده بود به عادل. (تو خبر داری که کجاست مگه نه؟) عادل داد زده بود: (کارد به حلقومت بکنند که همین سزات است به علی، آخه عروست را سراغ از من می‌گیری بی مروت؟)

ققنوس
9789643117047
۱۳۸۶
۱۳۶ صفحه
۴۶۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های منیرالدین بیروتی
ماهو
ماهو داستان ماهو داستان سرگردانی و گم‌بودگی‌های مردی در همین دوره‌ ماست. مردی تازه از بند و حبس رها شده که در جست و جوی عشق از دست رفته‌اش به هر دری می‌زند و در این به هر در زدن‌ها و با هریک از این گشت واگشت‌هاگویی تکه‌ای از وجود خودش را پیدا می‌کند. تکه‌هایی که اگرچه آن‌ها را به تازگی ...
آرام در سایه
آرام در سایه این داستان‌ها بیشتر حال و هوای امروزی دارد. به جز یکی دوتایی که به دلایلی نشرشان تا همین حالا طول کشید. بیشتر همین فضای شهر و شلوغی همین پایتخت پر دود که نویسنده گویی خطر این تجربه را به جان خریده تا لابد از آن فضاهای مالوف و معهود بیرون بیاید و چیزی نو را تجربه کند. قصه‌هایی از آدم‌های ...
4 درد
4 درد
تک خشت
تک خشت
مشاهده تمام رمان های منیرالدین بیروتی
مجموعه‌ها