مجموعه داستان داخلی

صادق هدایت داستان‌نویس

مرکز
9789643056582
۱۳۸۴
۲۴۸ صفحه
۸۸۳ مشاهده
۰ نقل قول
جعفر مدرس صادقی
صفحه نویسنده جعفر مدرس صادقی
۲۳ رمان (Jafar Modarres-Sadeqi)
دیگر رمان‌های جعفر مدرس صادقی
شریک جرم
شریک جرم مردی را به اشتباه بازداشت کرده‌اند. او مجرم نیست. مردی که مجرم نیست از زندان آزاد می‌شود. یک نفر همه جا داد می‌زند من قاتلم، من کردم، من بودم که سینما را آتش زدم. این دو با هم راه می‌افتند توی خیابان‌ها، قدم می‌زنند، بستنی می‌خورند، اختلاط می‌کنند. هیچ‌کس حرف‌های آن‌ها را باور نمی کند. هیچ کدام مجرم نیست. شاید ...
من تا صبح بیدارم
من تا صبح بیدارم بازی ما تازه داشت گرم می‌شد، تماشایی می‌شد... خراب نمی‌کردیم، توپ نمی‌رفت توی تور، نمی‌افتاد زمین، اوت نمی‌شد، مثل این که توی خواب بازی می‌کردیم... فقط بازی می‌کردیم و با یک آهنگ ثابت، بدون وقفه، به کندی، با حوصله. تازه داشت دستمان می‌آمد که چه جوری بازی کنیم. تازه داشتیم مثل بار آخری که بازی کرده بودیم بازی می‌کردیم... اما ...
کنار دریا مرخصی و آزادی
کنار دریا مرخصی و آزادی
بیژن و منیژه
بیژن و منیژه فردا صبح به دیدار پدرم خواهم رفت. فردا روز سوم فروردین است و هر سال در چنین روز مبارکی پدرم بار عام می دهد تا همه‌ اقوام و دوستان دور و نزدیک به دیدنش بروند و سال نو را به او تبریک بگویند و من هم یکی از همه. با لباس نو و کت و شلوار و کراوات، نه با ...
روزنامه‌نویس
روزنامه‌نویس تو اصلن دلت نمی‌خواست منو اینجا ببینی، تو اصلن دلت نمی‌خواست منو هیج‌جا ببینی. فقط دلت می‌خواست منو توی محله خودمون ببینی. فقط عصرها بریم باهم قدم بزنیم و گاهی وقت‌ها هم برای تو سرمقاله بنویسم. سر مقاله‌ها را هم که دیگه خودت می‌نویسی. تو فقط دلت می‌خواست من همیشه فقط 1 همسایه باشم، دلت می‌خواست که توی سایه ...
مشاهده تمام رمان های جعفر مدرس صادقی
مجموعه‌ها