خیال میکنم نامه قبلی من را جواب ندادهاید. به هر صورت آنقدر ذوقزده هستم که نتوانستم جلو خودم را بگیرم ، دوست داشتم به یکی خبر این اتفاق را بدهم. اتفاقی که البته هنوز نیافتاده، اما در شرف وقوع است.اتفاقی خوب...
رهش
رضا امیرخانی در رمان رهش موضوع توسعه‌ی شهری را دستمایه قرار داده و تاثیرات آن را بر عرصه‌ی زندگی انسان معاصر در قالب داستان زوجی معمار در تهران امروز به تصویر می‌کشد. از متن کتاب: تهران -با این نماهای رومی- شده است برشی از معادن سنگ! معدن سنگ عمودی شده‌ی بی‌ریختی است منطقه‌ی یک تهران. حالا هگمتانه چه حرفی برای ...
ارمیا
ـ الله اکبر. بسماللهالرحمنالرحیم.
چشمان مصطفا، ارمیا را بر خطوط کتاب ترجیح دادند اما چشمهایش مثل همیشه از نخستین در نماز ارمیا جلوتر نرفتند، یعنی نمیتوانستند. چهگونه به آن چشمان نیمباز مشکیمشکی میتوانستی چشم بدوزی، زمانی که تو را نگاه نمیکند و افق دیدش جایی ماورای تو و سنگر است؟ چهگونه چادر گلمنگلی نگاهت را بر سجده سادهاش پهن میکردی، زمانی ...
من او
اولا! یعنی پول خون پدرت، با الکل، به قیمت پشت جلد این کتاب است؟! اینقدر ارزان؟ اگر اینجوری است که یکی دو تا استکان لبپر هم برای ما بریز! خودت هم بزن، روشن میشوی! اصلا پول خون پدر یعنی چه؟ شدهای کانه برادر بزرگه برادران کارامازوف که ابویاش را نفله کرد! دستت درست! ...
ارمیا
ـ الله اکبر. بسماللهالرحمنالرحیم.
چشمان مصطفا، ارمیا را بر خطوط کتاب ترجیح دادند اما چشمهایش مثل همیشه از نخستین در نماز ارمیا جلوتر نرفتند، یعنی نمیتوانستند. چهگونه به آن چشمان نیمباز مشکیمشکی میتوانستی چشم بدوزی، زمانی که تو را نگاه نمیکند و افق دیدش جایی ماورای تو و سنگر است؟ چهگونه چادر گلمنگلی نگاهت را بر سجده سادهاش پهن میکردی، زمانی ...
من او
اولا! یعنی پول خون پدرت، با الکل، به قیمت پشت جلد این کتاب است؟! اینقدر ارزان؟ اگر اینجوری است که یکی دو تا استکان لبپر هم برای ما بریز! خودت هم بزن، روشن میشوی! اصلا پول خون پدر یعنی چه؟ شدهای کانه برادر بزرگه برادران کارامازوف که ابویاش را نفله کرد! دستت درست! ...